غم عشق تو آزادم ز غمهای جهان دارد

غم عشق تو آ‌زادم ز غم‌های جهان دارد
بدان غم کرده‌ای شادم خدایت شادمان دارد

شبی گفتم ز شرینی دهانت طعم جان دارد
بگفت ار بوسیش بینی حلاوت بیش از آن دارد

مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمن
به فضل خویش ایزد آن بلا را در امان دارد

مرا کز عشق می‌سوزم ز دوزخ چند ترسانی
کسی از مرگ می‌ترسد که در دل خوف جان دارد


قاآنی
دیدگاه ها (۹)

از عشق تو جان نمی‌توان بردوز وصل نشان نمی‌توان بردبر خوان رخ...

زندگی شیرین ست مثل شیرینی یک روز قشنگزندگی زیبایی ستمثل زیبا...

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوستتا کنم جان از سر رغبت فدا...

ببندم "شالو"می پوشم "قدک" را "بنازم" گردش "چرخ و فلک"را "بگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط