جذامیان به ناهار مشغول بودند و به منصور حلاج تعارف کردند

جذامیان به ناهار مشغول بودند و به منصور حلاج تعارف کردند...
حلاج بر سر سفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد...!

جذامیان گفتند:
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند!؟

حلاج گفت:
آنها روزه اند و برخاست.

غروب، هنگام افطار حلاج گفت:
خدایا روزه مرا قبول بفرما!!!

شاگردان گفتند:
استاد ما دیدیم که روزه شکستی!

حلاج گفت:
ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...

آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم،
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم،

از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب،
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم.
دیدگاه ها (۳)

شخصی ژاپنی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد.خانه های...

#جهان_چندمکشوری را میشناسمکه ریختن " کنجد " بر روی " بربری "...

نقل میکنندکه روزی سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند. ...

شخصی ثروتمند به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه‌ای به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط