میشود مهمانکنی دل را بر آن چشمان مست

...
می‌شود مهمان‌کنی دل را بر آن چشمان مست
می‌ شود قربان‌کنی ما را به آن لب‌ های مست

تا به کی باید کشم این نقش را در هجر شب
می‌شود امشب توباشی جامی و رویای مست

گوش کن بی تاب دل افتاده در دردی عمیق
می‌شود باشی در این ویرانه این دنیای مست

با شراب موی تو ، این دل چه شوری می‌کند
می‌شود فریاد کشم در بغض این دریای مست

درخم مژگان دوست چندان که گم گردیده دل
می‌شود باتار وپودش ساخت یک‌رویای مست

ای که شعرم بی تو می‌ سوزد میان این خزان
می ‌شود تا هم قدم باشیم در این پاییز مست
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
https://t.me/RomanticPoem
دیدگاه ها (۳۳)

...خواستم پاییز را با عطر تو باشم، نشددر کنارت لحظه‌ ها...

...ای نگاهت از شراب ناب هم مستانه تربین عشاقت منم بر عشق تو ...

...شبم سحر نمی‌ شود، تو را بهانه می‌کندشکسته‌دل، به‌ کوی‌تو ...

...امشب به‌شوق رویت تاصبح نشسته بودمصدبار خواندم‌ازعشق هرچند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط