کپی با لایک و فالو🙂
#پروفایل
🔸مردی برای خود "خانه ای بزرگ و زیبا" خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او "خانه ای قدیمی" بود که "صاحبی حسود" داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن "زباله" کنار خانه اش و "ریختن آشغال" آزارش می داد.
یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک "سطل پر از زباله" در ایوان است.
سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از "میوه های تازه و رسیده" حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای "دعوا" آمده است.
وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت:
* هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد. 😊
🔸مردی برای خود "خانه ای بزرگ و زیبا" خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او "خانه ای قدیمی" بود که "صاحبی حسود" داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن "زباله" کنار خانه اش و "ریختن آشغال" آزارش می داد.
یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک "سطل پر از زباله" در ایوان است.
سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از "میوه های تازه و رسیده" حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای "دعوا" آمده است.
وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت:
* هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد. 😊
۱.۲k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.