فیک ازدواج اجباری P

فیک ازدواج اجباری P:1
دریا: سلام اسم من دریا و ۲۳ سالمه یه دختر پولدار و مجرد من زندگی خودمو دارم و اصلا از پسرا خوشم نمیاد
کوک:سلام  اسم من کوکه و ۲۶ سالمه کار من مافیا  هس و مجردم

ویو دریا

امروز با دوستم لیا رفتیم پاساژ تا کفش بخرم برای مهمونی خانوادم.
کفش خریدم و سوار ماشین شدم
(خونه)
،نکته دریا با پدر و مادرش زندگی میکنه،
تق تق،صدای در،
،مادر دریا رو اونجوری مینویسم م،د و پدرش پ،د،
م،د:آجوما درو باز کن
آجوما:چشم خانم
،درو باز کرد،
آجوما:سلام دخترم
دریا:سلام
م،د:سلام کجا بودی؟
دریا:پاساژ
،مستقیم رفت تو اتاقش،
دریا:برای شام صدام کنین،داد،
،خودشو پرت کرد رو تخت و رفت توی گوشی،
دریا:هوف اینستا هم که بدرد نمی.....،که یهو عکس یه پسر رو میبینه،
دریا:وای پسره چه خو......نه نه دریا تو از پسرا بدت میاد
،عکسی که دید عکس کوک بود،
،دوساعت بعد،
آجوما:تق تق،صدای در،
دریا:بیا تو
آجوما:دخترم شام آمادست
دریا:الان میام


پارت بعدی بیشتر مینویسم
شرت ها پارت بعد
لایک:۱۰
کامنت:۵
💜🎀
دیدگاه ها (۷)

تو ک.ون هیترای فشاری اصکی از: @bts.army.777

بیا ببرمت @btsjk1719 اصکی از: @bts.army.777

پارت ۱۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط