محو چشمان تو بودم

محوِ چشمانِ تو بودم
کـــه شـــدم مســـت
ازاین بـاده‌ی نـاب ...!!!
.
#شیوا_محمـدی
دیدگاه ها (۱)

نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیدهبه پای سرو خود دارم هو...

میبوسمت و از دهانم نفس تو بیرون می آیدبا کدام باد برخاسته ای...

جای آن دارد که چندی همره صحرا بگیرم...#معینی_کرمانشاهی

أشتَهیْ الجُلُوِس بَمُفردِی ؛ تَحت سَماء شَدیدةْ المَطر ؛وَ ...

عاشقانه های شبنم درکنار باب الحوائج

پرسیدی که چرا محو تماشای منیآنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط