سلاممممم
سلاممممم🎀🎀🎀🎀
فیلیکس: هوی حواست باشه چی داری میگی( سرد) خب دیگه چخبر ات خانوم هم؟
ات: عا هیچی دا داشتم نودل درست میکردم میخوای بای تو؟( شکککککک)
فیلیکس: البته که میام جغله
ات: انقدر به من نگو جغلهههههه
ته: هوی تو من دارم با ات حرف میزنم برو کنار
ات: من با تو هیچ حرفی ندارم فیلیکس بیا داخل ( در و بست)
ویو ته: چ لعنتی الان چیکار کنم این حس لعنتی نمیزاره چرا انقدر پشیمونم؟ چرا؟چرا؟چرا؟
ات: فیلیکس کارت تموم شد که اومدی اینجا؟
فیلیکس: اره برای شرکت یه مدیر عامل هز یه شرکا معروف اومد و خواست با ما قرارداد ببنده و اونا نمیدونستن باید چیکار کنن برای همین من و صدا زدن( عین سگ داره دروغ میگه)
ات: اها که اینطور حالا هرچی امشب اینجا میمونی؟
فیلیکس: اره میمونم یه لباس خوابم برای خودم اوردم
ات: اوکی پس من میرم اتاق رو مرتب کنم اون یه قسمت و یادم رفته بود
ویو ات: لعنتی لعنتی لعنتی الان چیکار کنم اگه فیلیکس بفهمه من اصلا نمیخوام و تا صبح بیدارم برای پرونده ،یا خدا قوطی ابجو و چیکار کنم ...واییییی من کی الکل خوردم چرا یادم نیستتتتت
به هر حال هرطور بود اونجا رو جمع کردم
فیلیکس : ات کارت تموم شددد ؟؟؟
ات: ااا...ارهههه میتونی بیای
در و باز کرد و ات سریع رفت سمت نودل تا بخوره ( فیلیکس ناخونک زده بود)
ولی بدی داستان اینجاست کهههههه فیلیکس سطل اشغال ات رو دید
فیلیکس : اتتتت( عصبیت وحشتناک)
ات: چی شده فیلیکس چرا قرمز شدی؟
فیلیکس: ات ...ات فقط بگو تو چند ساعت در روز میخوابی( نفس نفس)
ات: خب راستش اصلا نمیخوابم( زیر لب)
فیلیکس مهکم دست ات رو گرفت و انداختش رو تخت و روش پتو کشید و رفت ( ای ذهن منحرف)
ات: اون چشه اخه اون که میدونه من وکیلم اینا بزای وکیل ها عادیه
در باز شد و ات خودش و به خواب زد فیلیکس بود رفت اونور ات و اونو از پشت بغل کرد و زیر لب با خودش گفت: نمیزارم کسی بهت دست بزنه و امیدوارم من و به عنوان یه مافیا بپذیری
انتظار نداشتین نه؟😂
فیلیکس: هوی حواست باشه چی داری میگی( سرد) خب دیگه چخبر ات خانوم هم؟
ات: عا هیچی دا داشتم نودل درست میکردم میخوای بای تو؟( شکککککک)
فیلیکس: البته که میام جغله
ات: انقدر به من نگو جغلهههههه
ته: هوی تو من دارم با ات حرف میزنم برو کنار
ات: من با تو هیچ حرفی ندارم فیلیکس بیا داخل ( در و بست)
ویو ته: چ لعنتی الان چیکار کنم این حس لعنتی نمیزاره چرا انقدر پشیمونم؟ چرا؟چرا؟چرا؟
ات: فیلیکس کارت تموم شد که اومدی اینجا؟
فیلیکس: اره برای شرکت یه مدیر عامل هز یه شرکا معروف اومد و خواست با ما قرارداد ببنده و اونا نمیدونستن باید چیکار کنن برای همین من و صدا زدن( عین سگ داره دروغ میگه)
ات: اها که اینطور حالا هرچی امشب اینجا میمونی؟
فیلیکس: اره میمونم یه لباس خوابم برای خودم اوردم
ات: اوکی پس من میرم اتاق رو مرتب کنم اون یه قسمت و یادم رفته بود
ویو ات: لعنتی لعنتی لعنتی الان چیکار کنم اگه فیلیکس بفهمه من اصلا نمیخوام و تا صبح بیدارم برای پرونده ،یا خدا قوطی ابجو و چیکار کنم ...واییییی من کی الکل خوردم چرا یادم نیستتتتت
به هر حال هرطور بود اونجا رو جمع کردم
فیلیکس : ات کارت تموم شددد ؟؟؟
ات: ااا...ارهههه میتونی بیای
در و باز کرد و ات سریع رفت سمت نودل تا بخوره ( فیلیکس ناخونک زده بود)
ولی بدی داستان اینجاست کهههههه فیلیکس سطل اشغال ات رو دید
فیلیکس : اتتتت( عصبیت وحشتناک)
ات: چی شده فیلیکس چرا قرمز شدی؟
فیلیکس: ات ...ات فقط بگو تو چند ساعت در روز میخوابی( نفس نفس)
ات: خب راستش اصلا نمیخوابم( زیر لب)
فیلیکس مهکم دست ات رو گرفت و انداختش رو تخت و روش پتو کشید و رفت ( ای ذهن منحرف)
ات: اون چشه اخه اون که میدونه من وکیلم اینا بزای وکیل ها عادیه
در باز شد و ات خودش و به خواب زد فیلیکس بود رفت اونور ات و اونو از پشت بغل کرد و زیر لب با خودش گفت: نمیزارم کسی بهت دست بزنه و امیدوارم من و به عنوان یه مافیا بپذیری
انتظار نداشتین نه؟😂
- ۷.۶k
- ۲۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط