به نام خدا
به نام خدا
روزِ اولِ زمستان ،
بارانِ صبح گاهی ،
یک دو راهی بزرگ ،
و افسارِ اسبِ سرکشِ زندگی، که بعد از سالها به خودت می سپارنش...
انتخاب با «تو» ، اما بر وفق مراد«ِ آنها»...
حرف استخاره که میشود...
انگار «خدا» می خواهد تا سرنوشت در دستانِ خودت باشد...
روزِ اولِ زمستان...
یک روزه آنقدر بزرگ می شوی که در خودت جا نمی شوی...
...
...
و ای کاش می توانستیم فقط برای خودمان زندگی کنیم..
afsane
as/95/10/1
روزِ اولِ زمستان ،
بارانِ صبح گاهی ،
یک دو راهی بزرگ ،
و افسارِ اسبِ سرکشِ زندگی، که بعد از سالها به خودت می سپارنش...
انتخاب با «تو» ، اما بر وفق مراد«ِ آنها»...
حرف استخاره که میشود...
انگار «خدا» می خواهد تا سرنوشت در دستانِ خودت باشد...
روزِ اولِ زمستان...
یک روزه آنقدر بزرگ می شوی که در خودت جا نمی شوی...
...
...
و ای کاش می توانستیم فقط برای خودمان زندگی کنیم..
afsane
as/95/10/1
۲.۲k
۰۱ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.