دزدکی از لای در ، گاهی نگاهی می کنم
دزدکی از لای در ، گاهی نگاهی می کنم
با تبسم می روی ، با گریه آهی می کنم
رفتی و من ماندم و این بغض های لعنتی
بی تو احساس یتیمی ، بی پناهی می کنم
خاطراتت لحظه لحظه بردلم آتش زده
مرده ام من ، زندگانی گاه گاهی می کنم
گشته ام در این قفس محکوم بر حبس ابد
شکوه ها در این غزل از بی گناهی می کنم
آنقدر غم بر غرور خسته ی من طعنه زد
زیر یوغ لشکر غم سربه راهی می کنم
همچو شمعی ذوب می گردم درون جان
خویش
آن زمانی که تورا با اشک راهی می کنم
#F
با تبسم می روی ، با گریه آهی می کنم
رفتی و من ماندم و این بغض های لعنتی
بی تو احساس یتیمی ، بی پناهی می کنم
خاطراتت لحظه لحظه بردلم آتش زده
مرده ام من ، زندگانی گاه گاهی می کنم
گشته ام در این قفس محکوم بر حبس ابد
شکوه ها در این غزل از بی گناهی می کنم
آنقدر غم بر غرور خسته ی من طعنه زد
زیر یوغ لشکر غم سربه راهی می کنم
همچو شمعی ذوب می گردم درون جان
خویش
آن زمانی که تورا با اشک راهی می کنم
#F
۱.۲k
۰۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.