پارت ۳۸
پارت ۳۸
((پرش زمانی به یک هفته بعد))
ویو ا/ت
آماده شدم رفتم سر میز صبحونه
ا/ت:سلام....
تهیونگ:صبح بخیر لیدی
یجی:سلام مامانی❤️
رفتم شروع کردم به صبحونه خوردن که یجی گفت
یجی:کی با مامانی ازدواج میکنی؟
تهیونگ:۴ شنبه
ا/ت:چی😳
یجی:وای این عالیه مگه نه مامانی
تهیونگ:😏
ا/ت:معلومه😣
یجی:من میرم بازی بای بای
ا/ت:بای
تهیونگ:بای بای کوشولو
*یجی رف*
ا/ت:من آماده نیستم...الان ازدواج کنم
تهیونگ:کارت ها رو به همه دادم....پس نمیشه کاری کرد
ا/ت:به خانواده من که ندادی
تهیونگ:چرا درواقع اولین نفر به اونا دادم
ا/ت:چرا بدون اینکه به خودم بگی این کا را رو میکنی
تهیونگ:عااااا..آخه میدونستم این جواب ها رو میدی
ا/ت:😤
تهیونگ:فعلا بای
ا/ت:بای😣😒
شرط ۴ لایک
((پرش زمانی به یک هفته بعد))
ویو ا/ت
آماده شدم رفتم سر میز صبحونه
ا/ت:سلام....
تهیونگ:صبح بخیر لیدی
یجی:سلام مامانی❤️
رفتم شروع کردم به صبحونه خوردن که یجی گفت
یجی:کی با مامانی ازدواج میکنی؟
تهیونگ:۴ شنبه
ا/ت:چی😳
یجی:وای این عالیه مگه نه مامانی
تهیونگ:😏
ا/ت:معلومه😣
یجی:من میرم بازی بای بای
ا/ت:بای
تهیونگ:بای بای کوشولو
*یجی رف*
ا/ت:من آماده نیستم...الان ازدواج کنم
تهیونگ:کارت ها رو به همه دادم....پس نمیشه کاری کرد
ا/ت:به خانواده من که ندادی
تهیونگ:چرا درواقع اولین نفر به اونا دادم
ا/ت:چرا بدون اینکه به خودم بگی این کا را رو میکنی
تهیونگ:عااااا..آخه میدونستم این جواب ها رو میدی
ا/ت:😤
تهیونگ:فعلا بای
ا/ت:بای😣😒
شرط ۴ لایک
۲.۴k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.