angel & demon
نیکلاس بلاخره موفق شد که بار گلکسی رو پیدا کنه . باری که باریستای اون عجیب الخلقه ترین موجودی بود که نفس میکشه .
اسم اون باریستا ام جی هستش . جادوگر شعبده بازی که علم غیب داره و پیشگویی هاش هیچوقت اشتباه در نمیان !!
ام جی کسیه که پلیس و خلافکار دنبالشن و با اینکه همه میشناسنش ولی بازم کسی نمیشناستش !!!
عجیبه نه ؟؟
اون مثل یک اژدها بی طرفه ، کسی چهره اش رو ندیده ، صداش رو نشنیده و حتی نمیدونن زنه یا مرد
فقط میدونن که ام جی ، بی طرفه و توی پرونده ها و قتل هایی که دست پلیسه یا جنگهایی که بین جادوگران و قدرت داران هست با کارت های شعبده بازی ( پاسور ) که روش اسم ام جی حک شده سرنخ ها یا پیشگویی هایی مینویسه که بی طرفانه به هر دو طرف کمک میکنن .
نیکلاس خیلی وقت بود که دنبال این جادوگر عجیب میگرده تا ازش درخواستی بکنه .
اینکه با قدرت پیشگوییش گذشته نیک رو بهش یادآوری کنه .
نیک هزاران سال درباره این شعبده باز تحقیق کرده بود و میدونست اون بشدت اهل معامله است .
اون میخواست در عوض برگردوندن حافظه اش در تیم ام جی باشه و حتی در راه کمک بهش کشته بشه . چون ام جی کسیه که کم دشمن خونخواه نداره و اعضای گروهش بعضی موقع ها به جای ام جی کشته میشن .
ولی خاطرات نیک از جونش هم مهم تر بود .
پی نوشت :
کی اینجا عجیب تره ؟
من یا تو ؟
منی که هیچ چیز بخاطر ندارم و بخاطر هیچ زندگی میکنم .
یا تو که همه چیز بخاطر داری و بخاطر هیچ پشت نقاب خودت رو مخفی کردی و زندگی نمیکنی .
نایک : ام جی
Jihoo8:
نمدونم چرا دیگه مثل قبل حس و حال نوشتن ندارم
Burahe 💜
JI_HOO 8
#j_hope #suga #bts_fic
اسم اون باریستا ام جی هستش . جادوگر شعبده بازی که علم غیب داره و پیشگویی هاش هیچوقت اشتباه در نمیان !!
ام جی کسیه که پلیس و خلافکار دنبالشن و با اینکه همه میشناسنش ولی بازم کسی نمیشناستش !!!
عجیبه نه ؟؟
اون مثل یک اژدها بی طرفه ، کسی چهره اش رو ندیده ، صداش رو نشنیده و حتی نمیدونن زنه یا مرد
فقط میدونن که ام جی ، بی طرفه و توی پرونده ها و قتل هایی که دست پلیسه یا جنگهایی که بین جادوگران و قدرت داران هست با کارت های شعبده بازی ( پاسور ) که روش اسم ام جی حک شده سرنخ ها یا پیشگویی هایی مینویسه که بی طرفانه به هر دو طرف کمک میکنن .
نیکلاس خیلی وقت بود که دنبال این جادوگر عجیب میگرده تا ازش درخواستی بکنه .
اینکه با قدرت پیشگوییش گذشته نیک رو بهش یادآوری کنه .
نیک هزاران سال درباره این شعبده باز تحقیق کرده بود و میدونست اون بشدت اهل معامله است .
اون میخواست در عوض برگردوندن حافظه اش در تیم ام جی باشه و حتی در راه کمک بهش کشته بشه . چون ام جی کسیه که کم دشمن خونخواه نداره و اعضای گروهش بعضی موقع ها به جای ام جی کشته میشن .
ولی خاطرات نیک از جونش هم مهم تر بود .
پی نوشت :
کی اینجا عجیب تره ؟
من یا تو ؟
منی که هیچ چیز بخاطر ندارم و بخاطر هیچ زندگی میکنم .
یا تو که همه چیز بخاطر داری و بخاطر هیچ پشت نقاب خودت رو مخفی کردی و زندگی نمیکنی .
نایک : ام جی
Jihoo8:
نمدونم چرا دیگه مثل قبل حس و حال نوشتن ندارم
Burahe 💜
JI_HOO 8
#j_hope #suga #bts_fic
۱.۱k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.