عاشق یه مافیا شدم(part29)

عاشق یه مافیا شدم(part29)

*ا/ت ویو
کوک داشت میومد که تهیونگ چیزی گفت که هم من شوکه شدم هم کوک این امکان ندارهه
:اگه تورو دوست داره پس چرا با من رابطه داشته ها؟
_چرت نگو من با تو رابطه نداشتم
+ا/ت این چیمیگه
_کوک حرفشو باور میکنی؟من هیچوقت به تو خیانت نمیکنم
+پس چرا گفتی ازادش کنم ها؟
_اصن بگیرش بکشش هرکاری میخوای بکن
+ا/ت ازت انتظار نداشتم که اینکارو با من کنی
_کوک من نکردم باور کن
+خفه شو
_کوک(گریه)
+ا/ت گریه نکن، تهیونگو ببرید یه جا بکشینش هیچ ردی باقی نمونه فهمیدید؟
٪بله قربان
+ا/ت‌رم بیارید عمارت بعد ببرینش زیر زمین
_جونگکوک نه خواهش میکنم من خیانت نکردم بهت(گریه)
+از اولم نباید بهت اعتماد میکردن لعنتی(بغض و داد)
_کوک من کاری نکردم فقط بوسیدمش هروقت میخواست رابطه داشته باشیم من رد میکردم جونگکوک باور کن من کاری نکردم اگه میخواستم خیانت کنم نمیومدم پیشت(گریه)کوک قسم میخورم
+هوفف لعنتی برید دوربینای عمارتو چک کنید
_یعنی هنوز اعتماد نداری
+ا/ت یه دقیقه خفه شو
٪قربان قربان ما اینو پیدا کردیم
+بیا اول بریم عمارت بعد ویدیو رو ببینیم
*عمارت
رسیدیم عمارت پیاده شدیم رفتیم رفتیم سمت کامپیوتر کوک
+اینو بزن توی کامپیوتر ببین چیه
٪چشم
زدیم و ویدیو بالا اومد
(مکالمه در ویدیو
_تهیونگ من عاشقتم
:چی ولی کوک
ا/ت بوسیدش داشتن میرفتن سمت تخت که ا/ت گفت
_نه رابطه نمیخوام داشته باشیم
:ولی
_لطفا من نمیخوام
پایان ویدیو)
_دیدی کوک من رابطه نداشتم
+ا/ت ول کنید، ا/ت بیا اتاقم
_باشه
رفتم اتاق کوک دیدم یهو...
ادامه دارد...
شرطا:
۵۷ لایک
۵۰ کامنت✨