همه میخندیدند

همه می‌خندیدند
مهمانی آغاز شده بود تو هم مجبور به آمدن شده بودی
همسرت که ازدواجتان از سوی اجبار می آمد به سمت آشنایان خود رفت و تد هم در جمعی از گرگان تنها ماندی

میانه های مهمانی کسی از پشت سر تو را صدا کرد
و جامی با محتویات سرخ رنگ به سمتت گرفت

؛آیا میتونم با همچین بانویی هم کلام بشم

:خیر

اما اون منصرف نمی شد و همچنین پا فشاری زیادی داشت

موسیقی پخش شد
تمامی زوج ها درون دایره بودند
و دوباره همان مرد

؛میتونم باهاتون برقصم

اما قبل از جواب تو صدای همسرت بود که به جواب گویی او آمده بود
؟فکر نمی‌کنم تا وقتی من هستم همسرم برای رقص یا هرچیزی همراهی نیاز داشته باشه
دیدگاه ها (۱)

آماده ای ؛اوهوم:چیشده هوم .... پس فضولیت کار دستت داد و فهمی...

پایان جلسه بود نام بدون حرفی بلند شد در حین خروج صدای بلندی ...

:تو چی هوم ""نمی تونم راه برم دخترکشو برآید بلند کرد و به سم...

اون رو توی بغلش فشورد ""چی کار میکنی ولم کن :دخترم منو ببخش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط