نمیدانم کجای روزگارم راقدم اشتباه گذاشته امشده ام مان

نمیدانم کجای روزگارم راقدم اشتباه گذاشته ام....شده ام مانندتمام عروسک چوبیهای که روزهاوشبهاآرزوی آدم شدن رادارند....آدمم ولی ای کاش مردم مرابالگدهایشان عروسک فرض نمیکردند...
دیدگاه ها (۴)

دستهایم خالیست ببین خوب نگاه کن بجزقطرات باران لمس گری ندارم...

کاش تمام شوداین توبودنهای تکراری کاش

وقتی توی دعوا میگن برو بمیر ( درخواستی و اگه کارکتری که میخو...

﴿ برده ﴾ ۴۷ part با دردی که داشت بیشتر گریش می‌گرفت شایدم زخ...

p⁴+ جیمین.. چرا.. چرا اینجوری میکنی *اشک*_ چون.. + چون چی؟ *...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط