♦️قرار است با دست های خودم زنی را بکشم و سحرگاه پاییزی در
♦️قرار است با دست های خودم زنی را بکشم و سحرگاه پاییزی در مه او را در زیر درخت دفن کنم .
♦️کشتن یک آدم خیلی سخت است. «خیلی سخت »، واژه ای است که از ترکیبی الفبایی به وجود آمده است؛....
سخت تر از کشتن یک انسان روزهای بعدش است. نه.... چرا می گویم روزهایی بعد؟! همان ثانیه های بعد.....همان اولین ثانیه. درست به اندازه یک تیک از عقربه ثانیه شمار ساعت ها!
♦️سخت تر از کشتن آن است که مجبوری تا آخر عمر درباره اتفاقی که در چند ثانیه رخ داده است فکر کنی و هربار که درباره اش فکر می کنی انگار قرار است از نو _دوباره_ همان آدم را به همان شکل ابتدایی بکشی!
♦️حس غریب و کشف نشده ای است که نه به نوشتن می آید و نه به روایت کردن. حس گنگ و مبهمی که تا دچارش نباشیم و تجربه اش نکنیم هرگز نمی توانیم به اعماق تاریک و مجهول ومخوفش راه پیدا کنیم. دالان هزار توی ناپیدایی که اگر کسی پا به درونش بگذارد دیگر هیچ وقت.... هیچ وقت قادر به خروج از این دالان نیست!
#پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل #داعش #بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
♦️کشتن یک آدم خیلی سخت است. «خیلی سخت »، واژه ای است که از ترکیبی الفبایی به وجود آمده است؛....
سخت تر از کشتن یک انسان روزهای بعدش است. نه.... چرا می گویم روزهایی بعد؟! همان ثانیه های بعد.....همان اولین ثانیه. درست به اندازه یک تیک از عقربه ثانیه شمار ساعت ها!
♦️سخت تر از کشتن آن است که مجبوری تا آخر عمر درباره اتفاقی که در چند ثانیه رخ داده است فکر کنی و هربار که درباره اش فکر می کنی انگار قرار است از نو _دوباره_ همان آدم را به همان شکل ابتدایی بکشی!
♦️حس غریب و کشف نشده ای است که نه به نوشتن می آید و نه به روایت کردن. حس گنگ و مبهمی که تا دچارش نباشیم و تجربه اش نکنیم هرگز نمی توانیم به اعماق تاریک و مجهول ومخوفش راه پیدا کنیم. دالان هزار توی ناپیدایی که اگر کسی پا به درونش بگذارد دیگر هیچ وقت.... هیچ وقت قادر به خروج از این دالان نیست!
#پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل #داعش #بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
۱.۹k
۰۲ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.