نمی دونم اگه روی خاطراتم کنترل داشتم باهاشون چی کار می کردم

🍂
نمی دونم اگه روی خاطراتم کنترل داشتم، باهاشون چی کار می کردم...
شاید همه ی اونایی که با تو بودن رو می ذاشتم کنار... شایدم هرچی خاطره غیر از تو داشتم رو می ریختم دور، تا دیگه به هیچکس و هیچی جز تو فکر نکنم...
من، به تو اعتیاد دارم، دقیقا بیست و چهار ساعت از شبانه روز...
.
اینکه هنوز به همون موزیکی گوش میدم که تو گوش میدی،
اینکه هنوز همون عطری رو می زنم که تو دوس داری،
اینکه هنوز از همون خیابونی رد می شم که تو رد میشی...
یعنی چیزی از تو، درونِ من هست، که حتی بعد از مرگ، با خودم به اون دنیا می برمش...
.
حالا تو هرجای دنیا، با هرکی می خوای باشی، باش... واقعیت اینه که، نه یک ثانیه، نه یک ساعت، نه یک سال... که تو یک عمر، خاطرات منی...
.
دیدگاه ها (۳۰)

پلک بگشا نازنینم...صبح ِ زیبایت بخیردلربا و بهترینم...🌹 صبح ...

شعر «من خود آن سیزدهم» در سیزده بدر طی اتفاقی توسط «شهریار» ...

دلم یک کافه می خواهد که مالِ خودم باشد...یک کافه با دیوارهای...

ﺩﻝ ﺷﺒﯿﻪ ﻗﺎﯾﻘﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﻣﺎ...

یه نکته ای بهتون بگم بنظرتون چرا تو همه جای دنیا "" حقوق کار...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۴(گوينده :میتسوری :)صدای گیتار؟ ...

#رویای #جوانی #پارت-۷دیدم داشت ادا در می آورد و زد زیر خنده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط