من و تو(فصل ۲ پارت ۱۳)
من و تو(فصل ۲ پارت ۱۳)
یدفعه گوشیم زنگ خورد... گوشی رو از روی میز ارایشم برداشتم و دکمه ی ارتباط تماس رو لمس کردم...
+سلام اجوما!
=سلام دخترم خوبی؟
+خوبم اجوما شما خوبین؟
=خوبم عزیزم... چه خبر؟
+سلامتی... چیزی شده؟
=نه برای چی؟
+اخه یدفعه زنگ زدین..
=نه عزیزم زنگ زدم حالتو بپرسم...
+اها... حیحیی🙂
=من دیگه برم...
+باشه...
=مراقب خودت باش... فلن...
+بوص فلن...
تماس رو قطع کردم... لباسم رو عوض کردم و رفتم جای ته... (عکس لباس و بعد)
_خوب! تموم شد؟
+میشه یکی دیگه بخورم؟ تلوخداااا...(قیافه ی کیوت)
_۳ تا بستنی خوردیا😐...
+باشه... من الان میام...
_کجا؟
+سرویس بهداشتی...(اروم)
سریع به سمت سرویس بهداشتی رفتم... کارم تموم شد.. میخواستم دستامو بشورم که گوشیم زنگ خورد..
+الو...
پ ن:ناراحتی نه؟
+شما؟ (ترسیده)
پ ن:باباتو نشناختی؟ 😂
+باباااااا😂... ترسیدم...
پ ن:متاسفم دخترم... 😂
+بابا چرا با شماره ناشناس زنگ زدی؟
پ ن:گوشیم نابود شد... 🙂
+عه😂
پ ن:اره این گوشی جدیدمه...
+اها...
_نونا! نونا خوبی؟!
پ ن:برو عزیزم.. برو به کارات برس..
+باشه... 🙂
پ ن:مراقب خودت باش.. فلن
+چشم... فلن...
تلفنم رو توی کیفم گذاشتم... درو باز کردم و با تهیونگ راه افتادم به سمت ماشین...
(چند دقیقه بعد)
_رسیدیم!
از ماشین پیاده شدم و منتظر موندم تا تهیونگ بیاد و با هم بریم...
_بریم..
(چند دقیقه بعد) (تو اتاق چیزه...ایممشو یادم نیس✨😂)
پرستار:....
تو خماری بمونین...
یدفعه گوشیم زنگ خورد... گوشی رو از روی میز ارایشم برداشتم و دکمه ی ارتباط تماس رو لمس کردم...
+سلام اجوما!
=سلام دخترم خوبی؟
+خوبم اجوما شما خوبین؟
=خوبم عزیزم... چه خبر؟
+سلامتی... چیزی شده؟
=نه برای چی؟
+اخه یدفعه زنگ زدین..
=نه عزیزم زنگ زدم حالتو بپرسم...
+اها... حیحیی🙂
=من دیگه برم...
+باشه...
=مراقب خودت باش... فلن...
+بوص فلن...
تماس رو قطع کردم... لباسم رو عوض کردم و رفتم جای ته... (عکس لباس و بعد)
_خوب! تموم شد؟
+میشه یکی دیگه بخورم؟ تلوخداااا...(قیافه ی کیوت)
_۳ تا بستنی خوردیا😐...
+باشه... من الان میام...
_کجا؟
+سرویس بهداشتی...(اروم)
سریع به سمت سرویس بهداشتی رفتم... کارم تموم شد.. میخواستم دستامو بشورم که گوشیم زنگ خورد..
+الو...
پ ن:ناراحتی نه؟
+شما؟ (ترسیده)
پ ن:باباتو نشناختی؟ 😂
+باباااااا😂... ترسیدم...
پ ن:متاسفم دخترم... 😂
+بابا چرا با شماره ناشناس زنگ زدی؟
پ ن:گوشیم نابود شد... 🙂
+عه😂
پ ن:اره این گوشی جدیدمه...
+اها...
_نونا! نونا خوبی؟!
پ ن:برو عزیزم.. برو به کارات برس..
+باشه... 🙂
پ ن:مراقب خودت باش.. فلن
+چشم... فلن...
تلفنم رو توی کیفم گذاشتم... درو باز کردم و با تهیونگ راه افتادم به سمت ماشین...
(چند دقیقه بعد)
_رسیدیم!
از ماشین پیاده شدم و منتظر موندم تا تهیونگ بیاد و با هم بریم...
_بریم..
(چند دقیقه بعد) (تو اتاق چیزه...ایممشو یادم نیس✨😂)
پرستار:....
تو خماری بمونین...
۶.۲k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.