پنجرهرابازمیکنم مینشینم روبروی لحظه ها
#پنجره-را-باز-میکنم... /> #می-نشینم روبروی لحظه ها،
روبروی #نیمکتی که هنوز جای تو را،
#غبار-هم-نگرفته... /> پنجره را #باز می کنم
و هنوز هم، در #واپس-این-خیال، /> #هر-روز تو را می بینم،
با لبخندی که #همیشه روی لبانت لیز می خورد...
پنجره را باز می کنم و #این، /> #تنها-گریز-من-به-توست... /> تویی که #نمیدانم کدام باد؟،
کدام #طوفان؟، /> #به-یغمایت-برد...
روبروی #نیمکتی که هنوز جای تو را،
#غبار-هم-نگرفته... /> پنجره را #باز می کنم
و هنوز هم، در #واپس-این-خیال، /> #هر-روز تو را می بینم،
با لبخندی که #همیشه روی لبانت لیز می خورد...
پنجره را باز می کنم و #این، /> #تنها-گریز-من-به-توست... /> تویی که #نمیدانم کدام باد؟،
کدام #طوفان؟، /> #به-یغمایت-برد...
- ۱.۳k
- ۰۵ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط