part44
مرد پوزخندی زد و گفت
میدونی چرا با خانواده مین مخالف بودم چون پدرش بزرگ ترین رقیبم بود اون شب با دستای خودم حاکش کردم مین بزرگ رو ...انگار قسمت بود که نسلشون با پسرشون بپایان برسه
سانا:(شوکه خیره بود)
+ کی گفته؟!
&دخترک پشت سرش برگشت به هاجون نگاه کرد همه توی سکوت منتظر ادامه بحث بودن پسرک دست سمت ماسکش برد که دخترک مشکوک نگاهش کرد با برداشتن ماسک انگار دخترک اعتمادش رو به چشم هاش از دست داده بود ...
مرد شوکه بهش خیره شد
پسرک پوزخندی زد
یونگی:چیه؟فکر میکردی مردم؟هه اون شخصی که پشت فرمون بود من نبودم !....
من تا قولمو عمل نکنم از این دنیا نمیرم جئون!
ولی انگار کسی که امروز میمیره تویی!
مرده شوکه یا صورتم خیره بود
....به سانا نگاه کردم هنوز توی شوک بود انگار همه چی از یادش رفته بود!
سانا:چقدر دلم براش تنگ شده بود ...چقدر بهم نزدیک بودیم ولی خبر نداشتم ....چرا چرا الان مین یونگی؟!
باید خودم رو جمع میکردم نباید میباختم کارش نابخشودنیس به طرف جئون برگشتم
با پا کوبیدم تو صورتش که بی هوش شد رو به باند ایتالیا به زبان ایتالیایی گفتم
Solleva la carcassa... sai cosa fare finché non te lo dico
به پشتم برگشتم
با دیدن چهرش قلبم ریخت...ضربانم بالا زد!
ولی الان موقعش نبود چشم تو حدقه چرخوندم وجوری از کنارش رد شدم که شونش برخورد کرد و بلند گفتم
برمیگردیم!قلاده سگ ها رو از نام گرفتم و به سمت ماشین ها حرکت کردم
سوار ماشین شدم و راه افتادم دلم میخواست تنهاباشم
ویو یونگی
هنوز به جای خالیش نگاه میکردم ...همیشه به این تصور میکردم اگه ببینتم میپره بغلم ولی..ولی اون گذاشت رفت...وادافاک!...(با قیافه در هم به پشت سرش نگاه کرد)
جیمین:چیشده هیونگ؟انگار مثل نقشه نشد نه؟(خنده)
تیهونگ:جیم فکر کنم انتظار کیس هم داشت(خنده)
یونگی:چرا نمیتونم درک کن( روبه کوک)
کوک:لبخند پر از درد زدم ... دست روی شونش گذاشتم
زمان میخواد و باید حالا حالا ها نازشو بکشی!
یونگی:ناز؟(متفکر)
نهه..نه ...هه این شوخی رو نداریم!
جین:دست روی اون یکی شونش گذاشتم
من که عاشقش نیستم اونی که عاشقشه باید ناز بکشه!(خنده شیشه پاکنی)
نامجون:بسه(عصبی)
باید برگردیم کار و زندگی داریم(اخم کرده)
&نامجون سمت ماشین راه افتاد بقیه با قیاقه متعجب به رفتن مرد چهار شونه خیره بود هیچ وقت اینقدر عصبی ندیده بودنش!
تمام افراد جمع شدن و بعد همه سمت خونه خودش حرکت کرد
سه روز بعد
میدونی چرا با خانواده مین مخالف بودم چون پدرش بزرگ ترین رقیبم بود اون شب با دستای خودم حاکش کردم مین بزرگ رو ...انگار قسمت بود که نسلشون با پسرشون بپایان برسه
سانا:(شوکه خیره بود)
+ کی گفته؟!
&دخترک پشت سرش برگشت به هاجون نگاه کرد همه توی سکوت منتظر ادامه بحث بودن پسرک دست سمت ماسکش برد که دخترک مشکوک نگاهش کرد با برداشتن ماسک انگار دخترک اعتمادش رو به چشم هاش از دست داده بود ...
مرد شوکه بهش خیره شد
پسرک پوزخندی زد
یونگی:چیه؟فکر میکردی مردم؟هه اون شخصی که پشت فرمون بود من نبودم !....
من تا قولمو عمل نکنم از این دنیا نمیرم جئون!
ولی انگار کسی که امروز میمیره تویی!
مرده شوکه یا صورتم خیره بود
....به سانا نگاه کردم هنوز توی شوک بود انگار همه چی از یادش رفته بود!
سانا:چقدر دلم براش تنگ شده بود ...چقدر بهم نزدیک بودیم ولی خبر نداشتم ....چرا چرا الان مین یونگی؟!
باید خودم رو جمع میکردم نباید میباختم کارش نابخشودنیس به طرف جئون برگشتم
با پا کوبیدم تو صورتش که بی هوش شد رو به باند ایتالیا به زبان ایتالیایی گفتم
Solleva la carcassa... sai cosa fare finché non te lo dico
به پشتم برگشتم
با دیدن چهرش قلبم ریخت...ضربانم بالا زد!
ولی الان موقعش نبود چشم تو حدقه چرخوندم وجوری از کنارش رد شدم که شونش برخورد کرد و بلند گفتم
برمیگردیم!قلاده سگ ها رو از نام گرفتم و به سمت ماشین ها حرکت کردم
سوار ماشین شدم و راه افتادم دلم میخواست تنهاباشم
ویو یونگی
هنوز به جای خالیش نگاه میکردم ...همیشه به این تصور میکردم اگه ببینتم میپره بغلم ولی..ولی اون گذاشت رفت...وادافاک!...(با قیافه در هم به پشت سرش نگاه کرد)
جیمین:چیشده هیونگ؟انگار مثل نقشه نشد نه؟(خنده)
تیهونگ:جیم فکر کنم انتظار کیس هم داشت(خنده)
یونگی:چرا نمیتونم درک کن( روبه کوک)
کوک:لبخند پر از درد زدم ... دست روی شونش گذاشتم
زمان میخواد و باید حالا حالا ها نازشو بکشی!
یونگی:ناز؟(متفکر)
نهه..نه ...هه این شوخی رو نداریم!
جین:دست روی اون یکی شونش گذاشتم
من که عاشقش نیستم اونی که عاشقشه باید ناز بکشه!(خنده شیشه پاکنی)
نامجون:بسه(عصبی)
باید برگردیم کار و زندگی داریم(اخم کرده)
&نامجون سمت ماشین راه افتاد بقیه با قیاقه متعجب به رفتن مرد چهار شونه خیره بود هیچ وقت اینقدر عصبی ندیده بودنش!
تمام افراد جمع شدن و بعد همه سمت خونه خودش حرکت کرد
سه روز بعد
- ۲۳.۰k
- ۲۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط