به نام خدای خاطره ها

به نام خدای خاطره ها...
یه خاطره هایی تو زندگی ما آدمها متولد میشه که سالها با ذهن ما بزرگ میشن.
گاهی یه نشونه از این خاطره ها برامون میمونه
مثل یه ساعت از یه آدمه خوب
یه دستبند
یه گردنبند...
گاهی هم این خاطرات برامون عادت میشن.
هر روز که از خواب پا میشی عادت میکنی اول ساعتتو ببندی.
یه روز ازون خاطره خوبا برام ساخته شد توسط یه فرشته توی بهشته امام رضا.
هدیه ی تولدی که تو حرم امام رضا گرفتم. سالها گذشت منم عادت کردم و خیلی وقتا از کنارش گذشتم یا فقط دستم کردم
اما...
اما وقتی میخواستم کنارش بزارم نتونستم ...
دیدم حالا دیگه خاطره ی من شده یه تیکه از وجود من که نمیشه کنارش گذاشت..
حالا هر روز صبح اول که از خواب پا میشم دستبندم و میبندم به دستم بدون اینکه یادم باشه چرا آرومم میکنه....
خاطره ی حل شده در وجودم شد...

#چالش-کوردیش- فایل-من(بانو غزل)


#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
دیدگاه ها (۳)

بعضی وقتا یچیز هست که میشود عذاب جانت ارزویت این است (گاش ای...

ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾـﻢ ﮔـﻮﯾـﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ!...

اکراد جمهوری آذربایجان_بخش دوازدهم طبق اظهارات پشایف کُردها ...

اکراد جمهوری آذربایجان_بخش یازدهم شرف خان بدلیسی (1603- 1543...

🍁خانم جان میگفت قدیما زمستوناش مثل الان نبود که، وقتی برف می...

کف دستم رو نگاه کرد و گفت گمشده داری. این خط که شبیه هشت هست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط