روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و ه

روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد!

خرگوشی از آن جا عبور می کرد
از کلاغ پرسید: آیا من هم می توانم مانند تو تمام روز را به بیکاری و استراحت بگذرانم؟

کلاغ حیله گرانه گفت :
البتّه که می تونی..!خرگوش کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد ، ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد

کلاغ خنده زنان گفت :
برای این که مفت بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی باید این بالا بالا ها بنشینی ...
دیدگاه ها (۰)

آمدی روی زمین تا که فقط ناز کنیبهتر آن است که با چشم خود آغا...

#نکته کیفری،ازدواج :تدلیس در ازدواج به چه معنی است؟ تدلیس به...

افراد نامناسب برای ازدواج چه کسانی هستند _فرد کنترل کننده و ...

🏴يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط