سناریو باکوگو (پروف عوض شد)

میتا رفت سمت اتاقش و در رو محکم بست و خوابگاه توی سکوتی فرو رفت
باکوگو آهی از کلافگی کشید و همون گوشه به مزخرفات مینا گوش میداد

ویو میتا :

همینطور توی تاریکی اتاق روی تخت دراز کشیده بودم و با گوشیم ور میرفتم فضای مجازی پر شده بود از داستان ها و اعتقادات و تم های هالوین . اوه هالوین نزدیک بود . از طرفی هم مامانم مدام پیام میداد و حوصله جواب دادنشو نداشتم. بیخیال


چهارشنبه ، هالوین خونین


اون روز بخاطر هالوین مدرسه تعطیل بود پس به جاش همه دانش اموزا توی خوابگاه بودن مینا انواع لباس ها رو بین بقیه پخش میکرد میتا هم مثل تودوروکی لباس پوشید باکوگو هم لباس گرگینه هارو پوشیده بود با زنجیر گوشه لباسش ور میرفت
مینا : خب خب هالوین همگی مبارک !
باکوگو : تچ مزخرفه
تودوروکی : .....
دنکی : بچه ها ! کلی کیک و دسر مخصوص هالوین اماده کردم !
مینا : منم کلی بازی در نظر دارم !
دکو : قراره فوق العاده بشه !
میتا با چهره سردی و گریم خاصش وارد اتاق شد کشف های پاشنه بلند و براق مشکیش صدای قدم های بلندی رو توی خوابگاه پخش میکرد و دندون های مصنوعی خون اشامش برق میزد
میتا : شما ها بازم سر و صدا میکنید
اوچاکو : واییی چه خوشگل شدی لباس خون اشام خیلی بهت میاد
میتا اه کوچیکی کشید و روی کاناپه نشست
میتا : حداقل این دفعه از هالوین لذت میبرم
دیدگاه ها (۶)

سایه های عشق

چند پارتی ا/ت و شوتو ( درخواستی )

رقیب سخت

چرا حرف منو باور نمیکنی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط