تحلیل واقعه عاشورا
محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر
در آستانه فرا رسیدن ماه محرم هر شب مطالبی از کتاب ارزشمند تحلیل واقعه عاشورا از آثار علامه شهید مرتضی مطهری را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
تحلیل واقعه عاشورا
(ادامه مطلب از شب گذشته)
عبدالرّحمن، اول آمد سراغ على علیهالسلام گفت: على! آیا حاضرى با من بیعت کنى به این شرط که خلافت را به عهده بگیرى و بر طبق کتاباللّه (قرآن) و سنّت پیغمبر و سیره شیخین عمل کنى؟ (یعنى علاوه بر کتاباللّه و سنّت، یک امر دیگر هم اضافه شد: سیره یعنى روش.) روش زمامدارى و رهبرى تو، همان روش شیخین (ابوبکر و عمر) باشد. ببینید على چگونه در اینجا بر سر دو راهى تاریخ قرار مىگیرد! در چنین موقعیتى هر کس پیش خود به على مىگوید: اکنون وقت تصاحب خلافت است، دو راهى تاریخ است، خلافت را یا باید بنىامیّه ببرند یا تو، یک دروغ مصلحتى بگو. ولى على گفت: حاضرم قبول کنم که به کتاباللّه و سنّت رسول اللّه و روشى که خودم انتخاب مىکنم عمل کنم. عبدالرّحمنبن عوف رفت سراغ عثمان و همان سؤال را تکرار کرد. عثمان گفت: حاضرم (درصورتى که نه به کتاباللّه عمل کرد، نه به سنّت رسول اللّه و نه حتى به روش شیخین). این قضیه سه بار تکرار شد. عبدالرّحمن مىدانست که على از حرف خودش برنمىگردد و نمىآید در اینجا روش رهبرى شیخین را امضا کند و بعد گفته خود را پس بگیرد. در این صورت، على خودش را قربانى خلافت کرده بود. در هر سه نوبت، على علیهالسلامپاسخ داد: برطبق کتاباللّه، سنّت رسول اللّه و روشى که خودم انتخاب مىکنم و اجتهاد رأى آنطور که خودم اجتهاد مىکنم، عمل
مىکنم. عبدالرّحمن گفت: پس قضیه ثابت است، تو نمىخواهى به روش آن دو نفر باشى، تو مردود هستى. با عثمان بیعت کرد.
عثمان به این شکل خلیفه شد. ولى همین عثمان، نه تنها امثال عمّار و ابوذر را به زندان انداخت، تبعید کرد، شلاّق زد و عمّار را آنقدر کتک زد که این مرد شریف فتق پیدا کرد، بلکه وقتى که سوارِ کار شد، کمکم به همین عبدالرّحمن بن عوف هم اعتنایى نمىکرد، به طورى که عبدالرّحمن در پنج شش سال آخر عمرش با عثمان قهر بود و گفت: وقتى من مردم، راضى نیستم عثمان بر جنازه من نماز بخواند.
ممکن است شما بگویید: چرا على علیهالسلام آنگونه پاسخ داد؟ او باید مىگفت من بیعت مىکنم بر کتاباللّه و سنّت رسول اللّه، و بعد دیگر نمىگفت روشى که خودم انتخاب مىکنم؛ فقط روش دو خلیفه را رد مىکرد، مىگفت ما غیر از کتاب خدا و سنّت رسول اللّه، شئ سومى نداریم. ولى شئ سوم را على علیهالسلامقبول داشت اما نه به آن شکلى که آنها مىخواستند.
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
در آستانه فرا رسیدن ماه محرم هر شب مطالبی از کتاب ارزشمند تحلیل واقعه عاشورا از آثار علامه شهید مرتضی مطهری را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
تحلیل واقعه عاشورا
(ادامه مطلب از شب گذشته)
عبدالرّحمن، اول آمد سراغ على علیهالسلام گفت: على! آیا حاضرى با من بیعت کنى به این شرط که خلافت را به عهده بگیرى و بر طبق کتاباللّه (قرآن) و سنّت پیغمبر و سیره شیخین عمل کنى؟ (یعنى علاوه بر کتاباللّه و سنّت، یک امر دیگر هم اضافه شد: سیره یعنى روش.) روش زمامدارى و رهبرى تو، همان روش شیخین (ابوبکر و عمر) باشد. ببینید على چگونه در اینجا بر سر دو راهى تاریخ قرار مىگیرد! در چنین موقعیتى هر کس پیش خود به على مىگوید: اکنون وقت تصاحب خلافت است، دو راهى تاریخ است، خلافت را یا باید بنىامیّه ببرند یا تو، یک دروغ مصلحتى بگو. ولى على گفت: حاضرم قبول کنم که به کتاباللّه و سنّت رسول اللّه و روشى که خودم انتخاب مىکنم عمل کنم. عبدالرّحمنبن عوف رفت سراغ عثمان و همان سؤال را تکرار کرد. عثمان گفت: حاضرم (درصورتى که نه به کتاباللّه عمل کرد، نه به سنّت رسول اللّه و نه حتى به روش شیخین). این قضیه سه بار تکرار شد. عبدالرّحمن مىدانست که على از حرف خودش برنمىگردد و نمىآید در اینجا روش رهبرى شیخین را امضا کند و بعد گفته خود را پس بگیرد. در این صورت، على خودش را قربانى خلافت کرده بود. در هر سه نوبت، على علیهالسلامپاسخ داد: برطبق کتاباللّه، سنّت رسول اللّه و روشى که خودم انتخاب مىکنم و اجتهاد رأى آنطور که خودم اجتهاد مىکنم، عمل
مىکنم. عبدالرّحمن گفت: پس قضیه ثابت است، تو نمىخواهى به روش آن دو نفر باشى، تو مردود هستى. با عثمان بیعت کرد.
عثمان به این شکل خلیفه شد. ولى همین عثمان، نه تنها امثال عمّار و ابوذر را به زندان انداخت، تبعید کرد، شلاّق زد و عمّار را آنقدر کتک زد که این مرد شریف فتق پیدا کرد، بلکه وقتى که سوارِ کار شد، کمکم به همین عبدالرّحمن بن عوف هم اعتنایى نمىکرد، به طورى که عبدالرّحمن در پنج شش سال آخر عمرش با عثمان قهر بود و گفت: وقتى من مردم، راضى نیستم عثمان بر جنازه من نماز بخواند.
ممکن است شما بگویید: چرا على علیهالسلام آنگونه پاسخ داد؟ او باید مىگفت من بیعت مىکنم بر کتاباللّه و سنّت رسول اللّه، و بعد دیگر نمىگفت روشى که خودم انتخاب مىکنم؛ فقط روش دو خلیفه را رد مىکرد، مىگفت ما غیر از کتاب خدا و سنّت رسول اللّه، شئ سومى نداریم. ولى شئ سوم را على علیهالسلامقبول داشت اما نه به آن شکلى که آنها مىخواستند.
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
۱.۲k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.