غم بی حساب بود و کسی باورش نشد
غم بیحساب بود و کسی باورش نشد
حالم خراب بود و کسی باورش نشد
لبخند میزدم که نفهمند عاشقم
شادی نقاب بود و کسی باورش نشد
گفتند این و آن که بگو دوست داری اش
وصلش سراب بود و کسی باورش نشد
گیرم بهشت بود، مرا از بهشت او
قسمت عذاب بود و کسی باورش نشد
پرسید با کنایه که: من گفتهام بمان؟
این خود جواب بود و کسی باورش نشد
حالم خراب بود و کسی باورش نشد
لبخند میزدم که نفهمند عاشقم
شادی نقاب بود و کسی باورش نشد
گفتند این و آن که بگو دوست داری اش
وصلش سراب بود و کسی باورش نشد
گیرم بهشت بود، مرا از بهشت او
قسمت عذاب بود و کسی باورش نشد
پرسید با کنایه که: من گفتهام بمان؟
این خود جواب بود و کسی باورش نشد
۳۷.۸k
۲۴ مهر ۱۴۰۲