ساده دلانه گمان میکردم

ساده دلانه گمان میکردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم
عطرِ تو را با خود داشت

و تمام روزنامه های جهان
عکس تو را چاپ کرده بودند !
به تماشای هر نمایشی رفتم
تو را در صندلی کنار خود دیدم !
هر عطری که خریدم،
تو مالک آن شدی !
پس کی؟
بگو کی از حضور تو رها میشوم !
مسافر همیشه همسفر من !

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۱)

#معماری

گاهی در پس این شعرها و عکس ها کمی دور تر از معنــــای این کل...

عقـل و دل روزی ز همـ دلخـور شدندهر دو از احســــاسـ نفرت پـر...

به من یاد بده انسان مدرنی باشمو هر بار دلتنگت میشومبه جـــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط