رمان پروانه ای برای شمع تو

p⁵

ته : باید کسی باشه؟!
آت : ببخشیدا پس من اومدم اینجا چیکار کنم
ته : هیچی بخوری بخوابی
آت : چرا اونوقت
ته : میخوای کاری کنی؟!
آت : نکنم
ته : اینجا به اندازه ی کافی خدمتکار دارم
آت : کو؟!
ته : فردامبان امروز مرخصی بودن
ات : آها...تو زن داری...ی موقع از اومدن من ناراحت نشه
ته : من؟!..یعنی آنقدر پیر شدم من تازه ²⁷ سالمه
آت : نمی‌گم پیر شدی خووو...من پدرم وقتی ²⁷ سالش بود من ² سالم بود و ² سال هم قبل از اون ازدواج کرده بود :/
ته : :/
دیدگاه ها (۳)

رمان پروانه ی برا شمع تو

رمان پروانه ای برا شمع تو

رمان پروانه ای برا شمع تو

رمان پروانه ای برای شمع تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط