رمان پروانه ای برای شمع تو
p³
مرده : ت...تهیونگـ
ته : خودمم عمری داری
مرده : ببخشید آقای کیم معذرت میخوام...روی زمین میشینه و بهش تعظیم میکنه
ته : بلند شو نمیخوام پلشت هوایی مث تو به پام بیوفتن
مرده : ببخشید
ته : گمشو
مرده : چشم قربان...رف
ته : حالت خوبه
آت : مرسی...گریه
ته : گریه نکنید لطفاً
آت : واقعا ازتون ممنونم نمیدونم چجوری از دلتون در بیارم...
ته : احتیاجی به این کار نیس...فقط اینجا کار نکن
آت : نمیتونم...باید خرج و مخارج زندگیم رو تامین کنم
ته : برو حاضر شو با من بیا من. بهت کار میدم
آت : چ..چی
ته : بدووو
آت : چشم...اشکاشو پاک میکنن
مرده : ت...تهیونگـ
ته : خودمم عمری داری
مرده : ببخشید آقای کیم معذرت میخوام...روی زمین میشینه و بهش تعظیم میکنه
ته : بلند شو نمیخوام پلشت هوایی مث تو به پام بیوفتن
مرده : ببخشید
ته : گمشو
مرده : چشم قربان...رف
ته : حالت خوبه
آت : مرسی...گریه
ته : گریه نکنید لطفاً
آت : واقعا ازتون ممنونم نمیدونم چجوری از دلتون در بیارم...
ته : احتیاجی به این کار نیس...فقط اینجا کار نکن
آت : نمیتونم...باید خرج و مخارج زندگیم رو تامین کنم
ته : برو حاضر شو با من بیا من. بهت کار میدم
آت : چ..چی
ته : بدووو
آت : چشم...اشکاشو پاک میکنن
- ۴.۶k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط