شب ندارد سرخواب

شب، ندارد سرِخواب...

شاخِ مایوسِ یکی پیچکِ خُشک
پنجه بر شیشه ی در می ساید

من ندارم سرِ یأس،
زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور
ضربِ آهسته ی پاهای کسی می آید...

#شاملو
دیدگاه ها (۸)

#تفکرعارفی را گفتند :فلانی قادر است پرواز کند ،گفت :اینکه مه...

سکوت کردم غرورم نشکـںـه !!..دل♡م شکسـت.

حرف بسیار است اما اهل گفتن نیستم!با دلم درگیرم... آری! با تو...

شعله ور شو که مرا یک شبه نابود کنیمثل اسفند بسوزانی ام و دود...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

پارت : ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط