شعله ور شو که مرا یک شبه نابود کنی

شعله ور شو که مرا یک شبه نابود کنی
مثل اسفند بسوزانی ام و دود کنی

من زمین خورده ی ماه توام و می خواهم
که مرا دایره در دایره محدود کنی

چون حباب آمده ام و می روم آرام، مرا
یک سر سوزن اگر راضی و خشنود کنی

سفر دور و درازم، دو سه روزه ست اگر
گوشه ی چشم به سر منزل مقصود کنی

تاجر جاده ی ابریشم او باش و برو !
برو ای دل که تجارت کنی و سود کنی...
#خاطرات _سوختـه
دیدگاه ها (۴)

حرف بسیار است اما اهل گفتن نیستم!با دلم درگیرم... آری! با تو...

شب، ندارد سرِخواب...شاخِ مایوسِ یکی پیچکِ خُشکپنجه بر شیشه ی...

ⓗ:ⓗمنم و داغ نگاهی که به قلبم زده ایآتش خرمن آهی که به قلبم ...

گفتند که او عاشق موهای کمند استموهای من از عصر همان روز، بلن...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط