الان اونجایی از قصهست که فروغ میگه
*/الان اونجایی از قصهست که فروغ میگه:
نمیدانم چه بنویسم.
شاید اگر تو اینجا بودی اشکهایی را که حالا توی چشمهایم با زحمت نگه میدارم را روی دستهایت میریختم.
:))))دقیقا همون جاممم
نمیدانم چه بنویسم.
شاید اگر تو اینجا بودی اشکهایی را که حالا توی چشمهایم با زحمت نگه میدارم را روی دستهایت میریختم.
:))))دقیقا همون جاممم
- ۲.۲k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط