دیانا: من و متین باهم رل زدیم
دیانا: من و متین باهم رل زدیم
متین: به دیانا گفتم من برم تو اتاق اونم گفت باشه زنگ زدم نیکا گفتم و باهم کات کردیم(چند روز بعد)
نیکا: من از خدام بود باهاش کات کنم چون من با ارسلان رل بودم، ارسلان هم رفت خوابید
ارسلان: رفتم تو اتاق خوابیم دیدم نیکا امد و یه چیزی از تو کشو برداشت و رفت تو حال و دوباره امد گذاشتش و رفت منم رفتم برش داشتم دیدم قرص قلبه
نیکا: دیدم ارسلان پاشد گفتم مگه خواب نبودی ارسلان گفت این قرصه چیه تو مگه قلبت مرضه گفتم آره
ارسلان: من و نیکا باهم دعوامون شد نیکا هم رفت تو اتاق صدا گریش میومد رفتم پیشش ازش معذرت خواهی کردم که قبول نکرد و از روی لپش بوسش کردم دیدم باز قبول نکرد پاشودم که برم یه دیک دفعه لبم رو گذاشتم رو لبش و نیکا تعجب کرد منم سری لبم رو از روی لبش برداشتم دیدم نیکا خیلی تعجب کرده
نیکا: خیلی تعجب کردم و ارسلان که لبش رو براشت و قیافه من رو دید دوباره لبش رو گذاشت روی لبم این دفعه دیگه تعجب نکردن و بغلش کردم
ما باهم........
کامت بزارید تامنم پارت بعدی رو بزارم
متین: به دیانا گفتم من برم تو اتاق اونم گفت باشه زنگ زدم نیکا گفتم و باهم کات کردیم(چند روز بعد)
نیکا: من از خدام بود باهاش کات کنم چون من با ارسلان رل بودم، ارسلان هم رفت خوابید
ارسلان: رفتم تو اتاق خوابیم دیدم نیکا امد و یه چیزی از تو کشو برداشت و رفت تو حال و دوباره امد گذاشتش و رفت منم رفتم برش داشتم دیدم قرص قلبه
نیکا: دیدم ارسلان پاشد گفتم مگه خواب نبودی ارسلان گفت این قرصه چیه تو مگه قلبت مرضه گفتم آره
ارسلان: من و نیکا باهم دعوامون شد نیکا هم رفت تو اتاق صدا گریش میومد رفتم پیشش ازش معذرت خواهی کردم که قبول نکرد و از روی لپش بوسش کردم دیدم باز قبول نکرد پاشودم که برم یه دیک دفعه لبم رو گذاشتم رو لبش و نیکا تعجب کرد منم سری لبم رو از روی لبش برداشتم دیدم نیکا خیلی تعجب کرده
نیکا: خیلی تعجب کردم و ارسلان که لبش رو براشت و قیافه من رو دید دوباره لبش رو گذاشت روی لبم این دفعه دیگه تعجب نکردن و بغلش کردم
ما باهم........
کامت بزارید تامنم پارت بعدی رو بزارم
۲۲.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.