در سفره ی هفت سین امسال به جای سیب،
در سفره ی هفت سین امسال به جای سیب،
عکس لبخندت را می گذارم...
تنگ ماهی ها را از آب باران پر می کنم.
دلم که مثل سیر و سرکه می جوشد را گوشه ی سفره می خوابانم و به درخت توی حیاط می نگرم که باهم کاشتیم و حالا بعد از سالها شکوفه زده.
چه کسی گفته با یک گل بهار نمی شود؟
من با همین چند شکوفه، بهاری را می بینم که در آن، تو با یک بغل سیب در گوشه ی لبانت از راه می رسی و می گویی:
"امسال کلی کار داریم.
باید دیوار ها را رنگ کنیم،
به کودکان سر چهار راه عیدی بدهیم و سیزده بدر، انگشتانمان را به هم گره بزنیم".
آنوقت خانه به خانه ی شهر را می گردیم و می گوییم که با یک گل هم بهار می شود، اگر گونه های گل افتاده ی عزیزانتان را با عشق ببوسید.
تو خواهی آمد و من قبل از آمدنت به این فکر میکنم که چه بگویم تا باور کنی که تنهایی سفره ی هفت سین چیدن حال خوبی ندارد. دعای سال تحویل را تنهایی خواندن حال خوبی ندارد. عید را تنها به خود تبریک گفتن حال خوشی ندارد. اما چاره ی باغبانی که دانه دانه امید و آرزوهایش را زیر خاک خوابانده چیست؟!
و چاره ی عاشقی که چشمش به در مانده.
مادربزرگم همیشه میگفت: "بخند دم عیدی. ـسال خوب از بهارش پیداست "
و من به دنبال بهاری که تمام سال هایم را برای همیشه خوب و سبز می کند
به کسی چشم دوخته ام که لبهایش گوشه ی قاب عکس می گوید سیب...
#صادق_اسماعیلی_الوند
#خاص
عکس لبخندت را می گذارم...
تنگ ماهی ها را از آب باران پر می کنم.
دلم که مثل سیر و سرکه می جوشد را گوشه ی سفره می خوابانم و به درخت توی حیاط می نگرم که باهم کاشتیم و حالا بعد از سالها شکوفه زده.
چه کسی گفته با یک گل بهار نمی شود؟
من با همین چند شکوفه، بهاری را می بینم که در آن، تو با یک بغل سیب در گوشه ی لبانت از راه می رسی و می گویی:
"امسال کلی کار داریم.
باید دیوار ها را رنگ کنیم،
به کودکان سر چهار راه عیدی بدهیم و سیزده بدر، انگشتانمان را به هم گره بزنیم".
آنوقت خانه به خانه ی شهر را می گردیم و می گوییم که با یک گل هم بهار می شود، اگر گونه های گل افتاده ی عزیزانتان را با عشق ببوسید.
تو خواهی آمد و من قبل از آمدنت به این فکر میکنم که چه بگویم تا باور کنی که تنهایی سفره ی هفت سین چیدن حال خوبی ندارد. دعای سال تحویل را تنهایی خواندن حال خوبی ندارد. عید را تنها به خود تبریک گفتن حال خوشی ندارد. اما چاره ی باغبانی که دانه دانه امید و آرزوهایش را زیر خاک خوابانده چیست؟!
و چاره ی عاشقی که چشمش به در مانده.
مادربزرگم همیشه میگفت: "بخند دم عیدی. ـسال خوب از بهارش پیداست "
و من به دنبال بهاری که تمام سال هایم را برای همیشه خوب و سبز می کند
به کسی چشم دوخته ام که لبهایش گوشه ی قاب عکس می گوید سیب...
#صادق_اسماعیلی_الوند
#خاص
۱۲.۰k
۲۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.