❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️
❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️
💜 💜 💜 💜 💜
💚 💚 💚 💚
💛 💛 💛
💙 💙
💓
#part_1
از نگاه سارینا..
میلاد ولم کن حوصله ندارم
م:پاشو بینم 4ماه بیرون نرفتی
_:میلاد ولم کن
م:پاشو بینم
دستم گرفت کشید
م:پاشو لباس بپوش
_:باش
رفت بیرون
4ماه شد بیرون نرفته بودم بخاطر یه عشق لعنتی..
لباس پوشیدم
رفتم تو حال
م:افرین
اترین دوست صمیم که از1سالگی باهاش دوست بودم گفت منم میام
پوشید رفتیم...
_:کجا میریم؟
م:بام.
_:اوکی
#از نگاه آرش...
مسیح پاشو بینم
م:کجا میریم؟
_:بام
م:الان حاظر میشم
باشه منتظرتم
م:ok
حاضر شد رفتیم
رسیدیم
من سهیل ایمان رفتیم دستشویی
مسیح رفت راه بره
#از نگاه میلاد...
رسیدیم من آترین رفتیم خوراکی بگیریم
سارینا گفت حوصله ی جای شلوغ ندارم رفت.....
#از نگاه سارینا
رفتم راه برم
صدای بچه گربه میومد
رفتم ببینم کجاست که یه پسر با 2تا دوستاش اومدن جلوم
میخواستن بهم آزار برسونم منم همینطور جیغ میکشیدم
یه آقای هیکلی با قد بلند صدام شنید
اومد گفت :چیزی شده؟
پسره:فضولیش به تو نیومده
_:ترو خدا کمک کنید این پسره ی بیشعور میخواد ببوستم
اومد اونارو زد...
منم فقط دوییدم فقط یه صدا شنیدم که یه آقایی به اونی که نجاتم داد گفت:مسیح چیزی شده؟
رسیدم به میلاد گفتم بریم تو ماشین
گفت:چیشده؟.
داستان براش تعریف کردم
از چشماش خون میبارید
گفتم لطفا بریم
گفت:باشه..راستی کیفت کو؟
زدم به سرم گفتم:اونجا افتاد
ول کن گوشیم تو جیبمه...
#از نگاه مسیح
کیف دختره جا مونده بود
برداشتم
داشت از دماغم خون میومد آرش یه دستمال داد دستم گذاشت رو سوراخ بینیم
❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️
💜 💜 💜 💜 💜 💜
💚 💚 💚 💚 💚
💙 💙 💙 💙
💛 💛 💛
💓 💓
💜 💜 💜 💜 💜
💚 💚 💚 💚
💛 💛 💛
💙 💙
💓
#part_1
از نگاه سارینا..
میلاد ولم کن حوصله ندارم
م:پاشو بینم 4ماه بیرون نرفتی
_:میلاد ولم کن
م:پاشو بینم
دستم گرفت کشید
م:پاشو لباس بپوش
_:باش
رفت بیرون
4ماه شد بیرون نرفته بودم بخاطر یه عشق لعنتی..
لباس پوشیدم
رفتم تو حال
م:افرین
اترین دوست صمیم که از1سالگی باهاش دوست بودم گفت منم میام
پوشید رفتیم...
_:کجا میریم؟
م:بام.
_:اوکی
#از نگاه آرش...
مسیح پاشو بینم
م:کجا میریم؟
_:بام
م:الان حاظر میشم
باشه منتظرتم
م:ok
حاضر شد رفتیم
رسیدیم
من سهیل ایمان رفتیم دستشویی
مسیح رفت راه بره
#از نگاه میلاد...
رسیدیم من آترین رفتیم خوراکی بگیریم
سارینا گفت حوصله ی جای شلوغ ندارم رفت.....
#از نگاه سارینا
رفتم راه برم
صدای بچه گربه میومد
رفتم ببینم کجاست که یه پسر با 2تا دوستاش اومدن جلوم
میخواستن بهم آزار برسونم منم همینطور جیغ میکشیدم
یه آقای هیکلی با قد بلند صدام شنید
اومد گفت :چیزی شده؟
پسره:فضولیش به تو نیومده
_:ترو خدا کمک کنید این پسره ی بیشعور میخواد ببوستم
اومد اونارو زد...
منم فقط دوییدم فقط یه صدا شنیدم که یه آقایی به اونی که نجاتم داد گفت:مسیح چیزی شده؟
رسیدم به میلاد گفتم بریم تو ماشین
گفت:چیشده؟.
داستان براش تعریف کردم
از چشماش خون میبارید
گفتم لطفا بریم
گفت:باشه..راستی کیفت کو؟
زدم به سرم گفتم:اونجا افتاد
ول کن گوشیم تو جیبمه...
#از نگاه مسیح
کیف دختره جا مونده بود
برداشتم
داشت از دماغم خون میومد آرش یه دستمال داد دستم گذاشت رو سوراخ بینیم
❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️
💜 💜 💜 💜 💜 💜
💚 💚 💚 💚 💚
💙 💙 💙 💙
💛 💛 💛
💓 💓
۲.۳k
۲۹ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.