چقد کلنجار رفته بود تو خودشدهنش از همه ساکت تر
چقد کلنجار رَفته بود تو خودِش،دهنِش از همه ساکت تر
یه پوک زَد،خیابون دورِ سرِش چرخید به سرعت ..
همه از الآن بودن اون از یِه ربع بَعد،بِه صندوق صدقه محکم ی مشت زَد..گفت کلیدی نمیخوره به قفلَم..از این بعد دیگِ همه چی ب تخمم !
اون تو یِه دنیایِ دیگِ بود..نَقلِ مکان کرده بود از جآیی که همه بودن رفته بود..برنده یِ جایزه کسالت هفته بود
سَفَر نمی رفت ولی ساکِشو بَسته بود!:)
یه پوک زَد،خیابون دورِ سرِش چرخید به سرعت ..
همه از الآن بودن اون از یِه ربع بَعد،بِه صندوق صدقه محکم ی مشت زَد..گفت کلیدی نمیخوره به قفلَم..از این بعد دیگِ همه چی ب تخمم !
اون تو یِه دنیایِ دیگِ بود..نَقلِ مکان کرده بود از جآیی که همه بودن رفته بود..برنده یِ جایزه کسالت هفته بود
سَفَر نمی رفت ولی ساکِشو بَسته بود!:)
- ۱.۴k
- ۲۳ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط