جز در خانهء تو در نزنم جای دگر

جز در خانهء تو در نزنم جای دگر
نروم از سر کوی تو به ماوای دگر
خاک عالم بسرم گر طلبم در همه عمر
از خدا غیر لقاء تو تمنای دگر
من که بیمار غم هجر توام می دانم
جز وصال تو مرا نیست مداوای دگر
پیش ما بی تو بود دوزخ و جنت یکسان
بی وجود تو نیم طالب دنیای دگر
چشم محروم زدیدار رخت بینا نیست
چه شود لطف کنی دیدهء بینای دگر
دوستدار تو بود هر فرقی در عالم
همه خوانند تو را لیک باسماء دگر

ای دل شیدای ما گرم تمنای تو
کی شود آخر پدیدطلعت زیبای تو
نور خدائی چرا روی نهان میکنی
کس نکند جز خدا حل معمای تو
گر چه نهانی ز چشم دل نبود نا امید
میرسد آخر بهم دست من و پای تو
سیدجلال موسوی
دیدگاه ها (۴)

با همین سوز که دارم بنویسید حسینهرکه پرسید ز یارم بنویسید حس...

شعر ترکی برای سالار شهیدان امام حسین علیه السلامتا نفسیم وار...

سلام علیکم بماصبرتمصبح بخیر یارانِ سحرخیزمروزتان سرشار صفا و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط