داستاااااان کوتاه و زیبا

داستاااااان کوتاه و زیبا


روزی زنی میرود نزد پیامبرزمانش و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را نازا خلق کردم.
زن میگوید خدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید نازا و عقیم است.زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند.
با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد اوکه نازا خلق شده بود!!!؟
وحی میرسد:هر بار گفتم عقیم است ،او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت.
توکلت علی الله
با دعا سرنوشت تغییر میکند...
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود....
میان آرزوی تو و معجزه خداوند، دیواری است به نام اعتماد.
دیدگاه ها (۷)

خیلیا با خودشون میپرسن ,یعنی میشه منم بشم خادم یکی از معصومی...

بعضی ها به قول خودشان با خدا قهر می کنند و به این بهانه، و...

ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﯾﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯ...

شاه کلیدآیه ا... بهجت (ره):از ما، عمل چندانی نخواسته اند ......

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط