چشمان دریایی
چشمان دریایی
♡p14.
= ها .... من ..... من قرمز ....بیا بریم پیش ته
$ 😁باشه بریم
ویو ات
تمام خاطراتمون دوباره زنده شد ... بازی هامون ، لحظه هامون... شاد بود هیچ نگرانی جز برد و باخت نداشتیم ، شب ها از شوق فردا بی هیچ فکر و نگرانی به خواب می رفتیم...
چه روزایی بود به زیبایی ترکیب رنگ صورتی کمرنگ در کنار سفید ، به آرامیِ شب ها فکر میکردیم تمومی نداره اما داشت وقتی از هم میباختیم فکر میکردیم بد تر از این نمیشه و شد ... خیلی بدتر هم شد
دیگه شب ها از شوق بیدار نشدن می خوابیم ، فکر و خیال تا صبح کنارمونه دیگه دنیامون زیبا نیست ... دیگه شاد نیست همش دردِ ، همش نگرانی و اشکِ دنیامون سیاهِ سیاهِ بود قلبامون از سنگ شده بود اما زندگی خیلی عجیبه همچی رو خراب میکنه اما از بین خرابه ها برات زره ای نور امید می تابونه و ما بعد از سال ها سختی و درد کشیدن پیداش کردیم ...
شنیدین میگن قو ها تنها یک بار عاشق میشن و تا ابد به یادشن حتی اگه بهش شون دور باشه...
منم ... یا بهتر بگم ما هم مانند آن دو قو تا حالا یک بار این قلب سنگی مون لرزید آن هم زمانی بود که عاشق هم شدیم نمیدانم کی ، کجا ، چرا یا چجوری اما من عاشقش شدم عاشق آن چشمانی که مانند دریا مرا درون خود غرق میکند ، مانند موج هایی آرام که هدیه ای از جنس ارامش میدهند من اورا اندازه قلبم دوست دارم درست است کوچیک است اما قلب هر کس تمام زندگی اوست و من اندازه زندگیم دوستت دارم جناب کیم اما من عاشق آدم درستی شدم؟ آیا او هم مرا همین قدر میخواهد یا ... همش هوسی از روی کودکی بود ؟
= ته ته بیدار شو میدونم یادته حتما خیلی سخت بوده که به یاد بیاری اما چاره ای جز مخفی کردنش نداشته باشی دیگه نیاز نیست پاشو
$ ته ته بیدار شو همه منتظرن ...
یک ساعت گذشت چشمانی باز نشد ، دو ساعت گذشت... سه ساعت ، پنج شیش ، دوازده ، هفده ساعت دوری .... راحت نیست آن هم از چشمانی که به وسعت دریا برایت ارزش دارد سخت است ...
دکتر : دیر شده باید تا حالا علائمی نشون میداد ...
= یعنی چی؟؟ چی میگید ؟ اون حالش خوبه فقط خستس هنوز ۲۴ ساعت نشده که ...
$ آروم باش اون میتونه درسته هنوز ۲۴ ساعت نشده ...
یک ساعت بعد ... دو ساعت .... سه ساعت .... ۲۰ ساعت با چشمانی بسته ....
= ته ته ... ته ته خرسی
قبول نیست من تازه فهمیدم دوسم داری تازه فهمیدم نفسم به چشمات بنده چشمات رو باز که بزار دوباره راحت نفس بکشم ....
اشکی از گوشه چشمانش قلتید و مسیرش را بر گونه زیبای کشید
پاشو دیگه پاشو وگرنه دوباره بهت میگم ته ته خرس عسلی هاااا
با تک تک کلمات اشک هایش بیشتر میشدند درسته که اشک ها وزن زیادی ندارند اما احساسات سنگینی را بر دوش می کشند...
و در آخر با خنده ای از اشک دردناک تر به اشک هایش اجازه صدا دار شدن داد ...
۵ لایک
♡p14.
= ها .... من ..... من قرمز ....بیا بریم پیش ته
$ 😁باشه بریم
ویو ات
تمام خاطراتمون دوباره زنده شد ... بازی هامون ، لحظه هامون... شاد بود هیچ نگرانی جز برد و باخت نداشتیم ، شب ها از شوق فردا بی هیچ فکر و نگرانی به خواب می رفتیم...
چه روزایی بود به زیبایی ترکیب رنگ صورتی کمرنگ در کنار سفید ، به آرامیِ شب ها فکر میکردیم تمومی نداره اما داشت وقتی از هم میباختیم فکر میکردیم بد تر از این نمیشه و شد ... خیلی بدتر هم شد
دیگه شب ها از شوق بیدار نشدن می خوابیم ، فکر و خیال تا صبح کنارمونه دیگه دنیامون زیبا نیست ... دیگه شاد نیست همش دردِ ، همش نگرانی و اشکِ دنیامون سیاهِ سیاهِ بود قلبامون از سنگ شده بود اما زندگی خیلی عجیبه همچی رو خراب میکنه اما از بین خرابه ها برات زره ای نور امید می تابونه و ما بعد از سال ها سختی و درد کشیدن پیداش کردیم ...
شنیدین میگن قو ها تنها یک بار عاشق میشن و تا ابد به یادشن حتی اگه بهش شون دور باشه...
منم ... یا بهتر بگم ما هم مانند آن دو قو تا حالا یک بار این قلب سنگی مون لرزید آن هم زمانی بود که عاشق هم شدیم نمیدانم کی ، کجا ، چرا یا چجوری اما من عاشقش شدم عاشق آن چشمانی که مانند دریا مرا درون خود غرق میکند ، مانند موج هایی آرام که هدیه ای از جنس ارامش میدهند من اورا اندازه قلبم دوست دارم درست است کوچیک است اما قلب هر کس تمام زندگی اوست و من اندازه زندگیم دوستت دارم جناب کیم اما من عاشق آدم درستی شدم؟ آیا او هم مرا همین قدر میخواهد یا ... همش هوسی از روی کودکی بود ؟
= ته ته بیدار شو میدونم یادته حتما خیلی سخت بوده که به یاد بیاری اما چاره ای جز مخفی کردنش نداشته باشی دیگه نیاز نیست پاشو
$ ته ته بیدار شو همه منتظرن ...
یک ساعت گذشت چشمانی باز نشد ، دو ساعت گذشت... سه ساعت ، پنج شیش ، دوازده ، هفده ساعت دوری .... راحت نیست آن هم از چشمانی که به وسعت دریا برایت ارزش دارد سخت است ...
دکتر : دیر شده باید تا حالا علائمی نشون میداد ...
= یعنی چی؟؟ چی میگید ؟ اون حالش خوبه فقط خستس هنوز ۲۴ ساعت نشده که ...
$ آروم باش اون میتونه درسته هنوز ۲۴ ساعت نشده ...
یک ساعت بعد ... دو ساعت .... سه ساعت .... ۲۰ ساعت با چشمانی بسته ....
= ته ته ... ته ته خرسی
قبول نیست من تازه فهمیدم دوسم داری تازه فهمیدم نفسم به چشمات بنده چشمات رو باز که بزار دوباره راحت نفس بکشم ....
اشکی از گوشه چشمانش قلتید و مسیرش را بر گونه زیبای کشید
پاشو دیگه پاشو وگرنه دوباره بهت میگم ته ته خرس عسلی هاااا
با تک تک کلمات اشک هایش بیشتر میشدند درسته که اشک ها وزن زیادی ندارند اما احساسات سنگینی را بر دوش می کشند...
و در آخر با خنده ای از اشک دردناک تر به اشک هایش اجازه صدا دار شدن داد ...
۵ لایک
۶.۱k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.