از اینکه دیر از راه برسی واهمه دارم. هر چند که آنقدر نرسی
از اینکه دیر از راه برسی واهمه دارم. هر چند که آنقدر نرسیدی که دیر رسیدنت آرزویم شده. از اینکه دقیقاً وقتی از راه برسی که دیگر این احساس گرم را نداشته باشم می ترسم. از اینکه هرگز نرسی بیشتر می ترسم. هزار بار گفته بودم که عشق هم با تأخیر یخ می کند و از دهان می افتد. کاش به گوشت برسد. کاش ساعتت را چند ساعتی به جلو بکشانی و برای دیدارم عجله کنی. اما اگر باز هم آنقدر دیر از راه رسیدی که دیگر اثری از من به جز همین رد پاهای در هم و بر همم نبود، فقط برای چند لحظه به آسمان خیره شو. من به تک تک ستاره های امشب سپرده ام تا سلامم را به تو برسانند و منتظر جوابش هم نشوند.
برچسبها: متن خوانی, داوود حیدری, رادیو هفت
برچسبها: متن خوانی, داوود حیدری, رادیو هفت
۴۴.۲k
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.