BTS, Roman

قبل از شروع این رمان چنتا نکته خیلی مهم بگم که توی رمان نذاشتم:

(ویو تهیونگ، زمان دیر اومدن یوشی از سرویس توی جشن تولد)
منتظرش نشسته بودم که چشم به سونا خورد. از دیدنش حالم بهم خورد[دختره هرزه!]
اومد و کنارم نشست. دستش و روی سینه ام گذاشت و اون دستش و روی شونه ام

سونا- اوپا، چرا بدون من اومدی!

موابی ندادم، فقط عصبانی شده بودم و بهش نگاه نکردم.
ازم فاصله کرفت

(جدی)سونا- حتما با اون دختره بی چشم و رو اومدی!

براش چشم غره رفتم، اما خیلی سلیطه بود. ادامه داد

سونا- هه! چیه!؟ دیدمش با یک پسر کوچولویی رفت بالای پشت بوم ماچ ماچ!

دیگه به گلوم رسیده بود. میز و هول دادم و با سرعت رفتم پشت بوم.
_________________________________
ببخشید فکر شو نمیکردم اینقدر مهم بشه،، اما الان دیدم باید بزارمش😢
دیدگاه ها (۴)

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

چند پارتی نامجون درخواستیپارت ۴از زبان نامجون:نامجون: ا/ت چر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط