نیامدم که بخواهم کنار من باشی

نیامدم که بخواهم کنار من باشی
میان این همه بیگانه یار من باشی

دلم گرفته تر از بغض مهربان شماست
مباد آن که شما غمگسار من باشی

تو ای ستاره ی وحشی که کهکشان زادی
مخواه روی زمین بر مدار من باشی

من از اهالی عشقم، نه از حوالی جبر
خطاست این که تو در اختیار من باشی

ولی، نه! من که در اینجا دچار پاییزم
چگونه از تو نخواهم بهار من باشی

تو می توانی از آن چشم های خورشیدی
دریچه ای به شب سرد و تار من باشی

همیشه کوه بمان تا همیشه نام تو را
صدا کنم که مگر اعتبار من باشی

#خدا
#عشق
#مخاطب_خاص
دیدگاه ها (۱)

درمان درد عاشقان صبر ست و من دیوانه امنه درد ساکن می شود، نه...

من دردمیکشم تواماچشمهایت راببندسخت است بدانم میبینی وبیخیالی...

قدم اهسته بردار ,زیر پایت یک دل استیک دل پر خون زما,افتاد...

آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منماین چنین عشق تو در سینه نگهـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط