فیک
فیک:مافیای ایتالیا
پارت:14
بردمش روی تخت و بعد خوابیدیم
کوک ویو:
صبح با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم دیدم اون حرومزاده مین هو بود ، از اتاق رفتم بیرون تا ات بیدار نشه و نفهمه
کوک: نمیخوای ولم کنی حرومزاده
مین هو:جانگ کوک جئون سفرت یه کره خوب بود
کوک: چی میخوای
مین هو: من توی کره هم ویلا دارم تا فردا میام کره تا به شام شمارو دعوت کنم
کوک: هر وقت اومدی خوش اومدی
گوشی رو قطع کردم رفتم توی اتاق دیدم ات مثل فرشته ها خوابه امه دیگه نباید کارام رو ول کنم باید شرکت بابام و بابای ات رو بیارم کره و اینجا شروع به کار کنم و لباسام رو پوشیدم از خونه زدم بیرون تا برم با شرکت های زیر دست شرکت اصلیمون که توی ایتالیا بود رو درست کنم
ات ویو:
صبح از جام بیدار شدم گوشیم رو برداشتم دیدم کوک بهم پیام داده
پیام کوک به ات:
عزیزم من امروز یکم کار دارم مواظب خودت باش یه بادیگارد هم برای گذاشتم اگه میخواستی جایی بری بهم خبر بده نگران نشم
ات:حالا خوب بود تا همین چند هفته پیش از هم بدمون میومد الان عزیزم و عشقم صدام میکنه نگرانمم میشه
رفتم پایین صبحانه خوردم و از اون موقع که اومدیم کره نرفتم بیرون تصمیم گرفتم برم یکم قدم بزنم رفتم لباس پوشیدم و با بادیگارد رفتیم بیرون دلم میخواست یکم خرید کنم پس رفتم و چند تا لباس خریدم و برگشتم خونه خیلی وقت بود کره ای حرف نزده بودم اما امروز حرف زدم به کوک پیام دادم که رسیدم و بعد رفتم حموم اومدم رفتم ناهار خوردم بعد به دوستام زنگ زدم باهاشون حرف زدم
کوک ویو:
رفتم پیش یکی از دوستای بابام باهاش حرف زدم بهم گفت که تو باید همه ی کار هارو انجام بدی هم کارای آقای جئون و هم آقای کیم پس باید با ات صحبت کنی و اجازه دست رسی به کار های پدرش رو بگیری
باید امشب درباره ی این موضوع صحبت کنم ساعت های 7 و8 بود رفتم خونه دیدم هیچ کش توی خونه نیست ترسیدم و رفتم همه جای خونه رو دیدم و رفتم توی اتاق خواب دیدم خوابه خیلی ترسیده بودم اما الان وقت خوابه بیدارش کردم
کوک:ات بیدارشو من اومدم
ات:اِ اومدی
کوک :آره
ات: چی شد
کوک:من کارا رو کردم اما به تو احتیاج دارم
ات: باید چی کار کنم
کوک:ببین ایم چیزی که بهت میگم رو قکر های بد دربارش نکن باشه
ات: باشه بگو
کوک: باشد بهم اجازه بدی که به کارای پدرت دسترسی داشته باشم
ادامه دارد.......
پایان پارت:14
پارت بعدی رو منتظر باشید
پارت:14
بردمش روی تخت و بعد خوابیدیم
کوک ویو:
صبح با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم دیدم اون حرومزاده مین هو بود ، از اتاق رفتم بیرون تا ات بیدار نشه و نفهمه
کوک: نمیخوای ولم کنی حرومزاده
مین هو:جانگ کوک جئون سفرت یه کره خوب بود
کوک: چی میخوای
مین هو: من توی کره هم ویلا دارم تا فردا میام کره تا به شام شمارو دعوت کنم
کوک: هر وقت اومدی خوش اومدی
گوشی رو قطع کردم رفتم توی اتاق دیدم ات مثل فرشته ها خوابه امه دیگه نباید کارام رو ول کنم باید شرکت بابام و بابای ات رو بیارم کره و اینجا شروع به کار کنم و لباسام رو پوشیدم از خونه زدم بیرون تا برم با شرکت های زیر دست شرکت اصلیمون که توی ایتالیا بود رو درست کنم
ات ویو:
صبح از جام بیدار شدم گوشیم رو برداشتم دیدم کوک بهم پیام داده
پیام کوک به ات:
عزیزم من امروز یکم کار دارم مواظب خودت باش یه بادیگارد هم برای گذاشتم اگه میخواستی جایی بری بهم خبر بده نگران نشم
ات:حالا خوب بود تا همین چند هفته پیش از هم بدمون میومد الان عزیزم و عشقم صدام میکنه نگرانمم میشه
رفتم پایین صبحانه خوردم و از اون موقع که اومدیم کره نرفتم بیرون تصمیم گرفتم برم یکم قدم بزنم رفتم لباس پوشیدم و با بادیگارد رفتیم بیرون دلم میخواست یکم خرید کنم پس رفتم و چند تا لباس خریدم و برگشتم خونه خیلی وقت بود کره ای حرف نزده بودم اما امروز حرف زدم به کوک پیام دادم که رسیدم و بعد رفتم حموم اومدم رفتم ناهار خوردم بعد به دوستام زنگ زدم باهاشون حرف زدم
کوک ویو:
رفتم پیش یکی از دوستای بابام باهاش حرف زدم بهم گفت که تو باید همه ی کار هارو انجام بدی هم کارای آقای جئون و هم آقای کیم پس باید با ات صحبت کنی و اجازه دست رسی به کار های پدرش رو بگیری
باید امشب درباره ی این موضوع صحبت کنم ساعت های 7 و8 بود رفتم خونه دیدم هیچ کش توی خونه نیست ترسیدم و رفتم همه جای خونه رو دیدم و رفتم توی اتاق خواب دیدم خوابه خیلی ترسیده بودم اما الان وقت خوابه بیدارش کردم
کوک:ات بیدارشو من اومدم
ات:اِ اومدی
کوک :آره
ات: چی شد
کوک:من کارا رو کردم اما به تو احتیاج دارم
ات: باید چی کار کنم
کوک:ببین ایم چیزی که بهت میگم رو قکر های بد دربارش نکن باشه
ات: باشه بگو
کوک: باشد بهم اجازه بدی که به کارای پدرت دسترسی داشته باشم
ادامه دارد.......
پایان پارت:14
پارت بعدی رو منتظر باشید
۷.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.