part: 21
part: 21
عشق بی رنگ
ته: کیوت (خنده)
ا.ت: عه نخند(اخم کیوت)
تهیونگ زد زیر خنده و گفت: اخه چجوری نخندم؟
ا.ت ریز خندید
ته: چقد خندت خوشگله.. تاحالا ندیده بودم بخندی(خمار)
ا.ت: خب.. من زیاد احساساتمو بروز نمیدم
ته: به خودم رفتی بیب
ا.ت: بخوابیم؟
ته: اوهوم
ا.ت روی تخت خواب کشید که یهو دوتا دست دور کمرش حلقه شد برگشت و دید تهیونگ داره با چشمای خاص نگاش میکنه
ا.ت: چقد.. چشمات... خوشگله..
ته: چون انعکاس تو.. داخلشه
ا.ت: هس بسه دیگه انقد لاس نزن باهام
تهیونگ خندید و لبشو بوسید
ا.ت نمیتونست همراهی کنه چون اولین بارش بود
ته: چرا همکاری نمیکنی؟
ا.ت: خب.. من.. من
ته: صب کن ببینم... نکنه بلد نیستی؟
ا.ت اروم سرشو تکون داد و گفت:
تاحالا با هیچکس کیس نرفتم
تهیونگ با حرف ا.ت خیلی خوشحال شد و گفت: پس من اولین نفری هستم که میبوسیش؟
ا.ت: عا.. عاره
ته: پس خودن بهت یاد مید
ا.ت: بسه دیگه انقد نگوووو (خجالت)
ته: باشه پرنسسم بیا بریم بخوابیم
بعدش باهم به خواب رفتن.......
عشق بی رنگ
ته: کیوت (خنده)
ا.ت: عه نخند(اخم کیوت)
تهیونگ زد زیر خنده و گفت: اخه چجوری نخندم؟
ا.ت ریز خندید
ته: چقد خندت خوشگله.. تاحالا ندیده بودم بخندی(خمار)
ا.ت: خب.. من زیاد احساساتمو بروز نمیدم
ته: به خودم رفتی بیب
ا.ت: بخوابیم؟
ته: اوهوم
ا.ت روی تخت خواب کشید که یهو دوتا دست دور کمرش حلقه شد برگشت و دید تهیونگ داره با چشمای خاص نگاش میکنه
ا.ت: چقد.. چشمات... خوشگله..
ته: چون انعکاس تو.. داخلشه
ا.ت: هس بسه دیگه انقد لاس نزن باهام
تهیونگ خندید و لبشو بوسید
ا.ت نمیتونست همراهی کنه چون اولین بارش بود
ته: چرا همکاری نمیکنی؟
ا.ت: خب.. من.. من
ته: صب کن ببینم... نکنه بلد نیستی؟
ا.ت اروم سرشو تکون داد و گفت:
تاحالا با هیچکس کیس نرفتم
تهیونگ با حرف ا.ت خیلی خوشحال شد و گفت: پس من اولین نفری هستم که میبوسیش؟
ا.ت: عا.. عاره
ته: پس خودن بهت یاد مید
ا.ت: بسه دیگه انقد نگوووو (خجالت)
ته: باشه پرنسسم بیا بریم بخوابیم
بعدش باهم به خواب رفتن.......
۴۹۳
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.