ببخشید دیر شد شارژ گوشیم تموم شد
ببخشید دیر شد شارژ گوشیم تموم شد
ببر وحشی💜⛓️
(پارت ۵)
ویو ته
با کوک سوار ماشین شدیم و دنبال همون ادرس رفتیم کوچه هاش خیلی تمیز و زیبا بود کدوم خونشه داشتم میگشتم ک یه خونه ی خیلیییییی شیک دیدم پشمام ریخت از بس بادیگارد اونجا بود
ته:کوک داداش چجوری بریم تو خونه
کوک:نمیدونم حالا پیاده شو شاید گذاشتن
پیاده شدیم رفتیم سمت در ک بادیگارده نزاشت
بادیگارد:شما کی هستین
ته:تهیونگم
بادیگارد:دعوت شدید؟
کوک:اره
بادیگارد:زنگ بزنید به ملکه
زنگ زدن به ات واییی الان پتمون میریزه رو اب به کوک نگاه کردم نگران بود خاک تو سرت کوک چرا گفتی اره
ات:بفرمایید
بادیگارد:ملکه دوتا اقا اومدن میگن دعوت شدن
ات:من کسیو دعوت نکردم اسماشون چیه
چی بگممم
بادیگارد:اسمتون چیه
کوک:من جونگیهونم هستم و برادرم(خطاب به ته)جنیونگ
بادیگارد:با اسم های جونگهیون و جنیونگ
ات:نمیدونم کی هستن ولی بیان
بادیگارد:چشم(بی سیم رو قطع کرد)بفرمایید
اره همینه رفتیم از پله ها بالا در خونه رو زدم عجب خونه ای ک یه خدمتکار درشو واز کرد
خدمتکار:بفرمایید
رفتم و پشت مبلی ک ات نشسته بود وایسادم همراه کوک دیدم داره چند تا برنامه نصب میکنه ک دستامو دور گردنش حلقه کردم
ویو ات
سرمو بالا اوردم دیدم تهیونگه سریع پریدم اونور
ات:تو از کجا پیدات شد عوضی
ته:عه عشقم کسی به عشقش میگه عوضی
ات:تو عشقم نیستی اصن فامیل دوره ام نیستی از کجا پیدات شد اشغال
ته:ادرسه خونتو پیدا کردم بدون یه مافیا هر کاری از دستش بر میاد
ات:عه پس معلومه خیانت هم میکنی گمشو از خونم بیرون
ته:بشین تا حرف بزنیم به نتیجه برسیم
ات:من نتیجه خیلی وقت پیش به نتیجه رسیدم گمشو بیرون
ته:بشین
نشستم به خدمتکار نشونه دادم به هراست و بادیگاردا بگن اونم سریع رفت بیرون
ته:من هدفم از دزدینت این بود ک ملکه خونه ی من بشی
ات:ولی من نمیخوام ملکه باشم میخوام یه زندگی عادی داشته باشم
ته:من عاشق زیباییت اخلاقت اندامت شدم خواهش میکنم بیا بریم
ات:ببین من عمرن بیام خونه یه مافیا فهمیدی پس حالا گمشو
کوک:زن داداش یه لحظه به داداش ته گوش کن بعد حرف بزن
ات:شما
کوک:بنده جئون جونگ کوک هستم یک هکر و میتونی کوک صدام کنی
ات:مشالا همتونم توی یه کار خلاف هستید از خونم برید بیرون
بادیگاردا:ملکه اومدیم
اومدن ته و کوک رو از خونه بردن بیرون از شیشه به پایین نگاه میکردم داشتن خواهش میکردن بزارن بیان تو ولی بادیگاردا نمیزاشتن سوار ماشین شدن و رفتن اخیشش
خدمتکار:خانوم خوبید
ات:اره اره مرسی کمک بزرگی کردی حقوق این ماهت ۵ برابر بیشتر میشه
خدمتکار:نیازی نبود وظیفه بود و مرسی
ات:خواهش لطفا یه لیوان اب قند بیار فشارم افتاد
خدمتکار:چشم
رفت و منم فقط تو این فکر بودم ک...
ببر وحشی💜⛓️
(پارت ۵)
ویو ته
با کوک سوار ماشین شدیم و دنبال همون ادرس رفتیم کوچه هاش خیلی تمیز و زیبا بود کدوم خونشه داشتم میگشتم ک یه خونه ی خیلیییییی شیک دیدم پشمام ریخت از بس بادیگارد اونجا بود
ته:کوک داداش چجوری بریم تو خونه
کوک:نمیدونم حالا پیاده شو شاید گذاشتن
پیاده شدیم رفتیم سمت در ک بادیگارده نزاشت
بادیگارد:شما کی هستین
ته:تهیونگم
بادیگارد:دعوت شدید؟
کوک:اره
بادیگارد:زنگ بزنید به ملکه
زنگ زدن به ات واییی الان پتمون میریزه رو اب به کوک نگاه کردم نگران بود خاک تو سرت کوک چرا گفتی اره
ات:بفرمایید
بادیگارد:ملکه دوتا اقا اومدن میگن دعوت شدن
ات:من کسیو دعوت نکردم اسماشون چیه
چی بگممم
بادیگارد:اسمتون چیه
کوک:من جونگیهونم هستم و برادرم(خطاب به ته)جنیونگ
بادیگارد:با اسم های جونگهیون و جنیونگ
ات:نمیدونم کی هستن ولی بیان
بادیگارد:چشم(بی سیم رو قطع کرد)بفرمایید
اره همینه رفتیم از پله ها بالا در خونه رو زدم عجب خونه ای ک یه خدمتکار درشو واز کرد
خدمتکار:بفرمایید
رفتم و پشت مبلی ک ات نشسته بود وایسادم همراه کوک دیدم داره چند تا برنامه نصب میکنه ک دستامو دور گردنش حلقه کردم
ویو ات
سرمو بالا اوردم دیدم تهیونگه سریع پریدم اونور
ات:تو از کجا پیدات شد عوضی
ته:عه عشقم کسی به عشقش میگه عوضی
ات:تو عشقم نیستی اصن فامیل دوره ام نیستی از کجا پیدات شد اشغال
ته:ادرسه خونتو پیدا کردم بدون یه مافیا هر کاری از دستش بر میاد
ات:عه پس معلومه خیانت هم میکنی گمشو از خونم بیرون
ته:بشین تا حرف بزنیم به نتیجه برسیم
ات:من نتیجه خیلی وقت پیش به نتیجه رسیدم گمشو بیرون
ته:بشین
نشستم به خدمتکار نشونه دادم به هراست و بادیگاردا بگن اونم سریع رفت بیرون
ته:من هدفم از دزدینت این بود ک ملکه خونه ی من بشی
ات:ولی من نمیخوام ملکه باشم میخوام یه زندگی عادی داشته باشم
ته:من عاشق زیباییت اخلاقت اندامت شدم خواهش میکنم بیا بریم
ات:ببین من عمرن بیام خونه یه مافیا فهمیدی پس حالا گمشو
کوک:زن داداش یه لحظه به داداش ته گوش کن بعد حرف بزن
ات:شما
کوک:بنده جئون جونگ کوک هستم یک هکر و میتونی کوک صدام کنی
ات:مشالا همتونم توی یه کار خلاف هستید از خونم برید بیرون
بادیگاردا:ملکه اومدیم
اومدن ته و کوک رو از خونه بردن بیرون از شیشه به پایین نگاه میکردم داشتن خواهش میکردن بزارن بیان تو ولی بادیگاردا نمیزاشتن سوار ماشین شدن و رفتن اخیشش
خدمتکار:خانوم خوبید
ات:اره اره مرسی کمک بزرگی کردی حقوق این ماهت ۵ برابر بیشتر میشه
خدمتکار:نیازی نبود وظیفه بود و مرسی
ات:خواهش لطفا یه لیوان اب قند بیار فشارم افتاد
خدمتکار:چشم
رفت و منم فقط تو این فکر بودم ک...
۳.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.