ویو فلیکس
ویو فلیکس
یعنی اون باعث عذاب عشق من شد؟؟کلارا داشت زمین و میکند که گرفتمش چشمش باد کرده بود...ازت متنفرم بابا.... چرا اینکارو کردی..
=فلیکس باید انتقام بگیرم ق..اتل بابامو پیدا کنم
√باشه...فعلا بیا بریم خونه
=ب..باشه
اگه بفهمه جیمز بابامه... باهام بهم میزنه.... ولی چرا بابام اینکارو کرد؟باید یه دلیل منطقی پیدا کنم...عوف مامانم اگه زنده بود نمیزاشت...(میدونم گیج شدید🥸)
=ف...فلیکس(بغض)
√ب..بله؟
=کمکم میکنی اونی که باعث عذابم شد و زجر کش کنم؟
یعنی بابامو زجر کش کنم؟من باید بین عشقم و بابام یکیو انتخاب کنم؟
√ن.. نمیدونم..
=باشه
رسیدیم خونه کلارا و پیاده کردم و رفتم سمت عمارتمون
ویو کلارا
رفتم خونه و دستامو شستم..پر زخم شده بود، ..ر نداشتم دهن این زندگی که همش صرف زندانی بودن شد... جونگکوک اومد و بغلم کرد نمیدونم چرا ولی به شدت حس امنیت و آرامش کردم
*نبودم نتونستم بابای خوبی برات باشم... ببخشید
=تو خوب بودی ولی چاره ای نداشتی مجبور بودی...
*هوم...
فردا براتون پارت میزارم عشقامم
یعنی اون باعث عذاب عشق من شد؟؟کلارا داشت زمین و میکند که گرفتمش چشمش باد کرده بود...ازت متنفرم بابا.... چرا اینکارو کردی..
=فلیکس باید انتقام بگیرم ق..اتل بابامو پیدا کنم
√باشه...فعلا بیا بریم خونه
=ب..باشه
اگه بفهمه جیمز بابامه... باهام بهم میزنه.... ولی چرا بابام اینکارو کرد؟باید یه دلیل منطقی پیدا کنم...عوف مامانم اگه زنده بود نمیزاشت...(میدونم گیج شدید🥸)
=ف...فلیکس(بغض)
√ب..بله؟
=کمکم میکنی اونی که باعث عذابم شد و زجر کش کنم؟
یعنی بابامو زجر کش کنم؟من باید بین عشقم و بابام یکیو انتخاب کنم؟
√ن.. نمیدونم..
=باشه
رسیدیم خونه کلارا و پیاده کردم و رفتم سمت عمارتمون
ویو کلارا
رفتم خونه و دستامو شستم..پر زخم شده بود، ..ر نداشتم دهن این زندگی که همش صرف زندانی بودن شد... جونگکوک اومد و بغلم کرد نمیدونم چرا ولی به شدت حس امنیت و آرامش کردم
*نبودم نتونستم بابای خوبی برات باشم... ببخشید
=تو خوب بودی ولی چاره ای نداشتی مجبور بودی...
*هوم...
فردا براتون پارت میزارم عشقامم
- ۶.۵k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط