مادری گفت بنی غزلی ریخت بهم
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم
و ردیف "سر" اولاد علی ریخت بهم
خواهری که قد و بالای برادرهایش
همهی دلخوشیاش بود، ولی ریخت بهم
گذر نحس سهشُعبه که به دریا افتاد
ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم
نیزه ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم
وسط جلوهی "خیر العملی" ریخت بهم
زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است
طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم
حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت"
بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم
بدنی ریخت بهم، پیروهنی ریخت بهم
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم...
#حسین_جانم🍃
#تاخدا
و ردیف "سر" اولاد علی ریخت بهم
خواهری که قد و بالای برادرهایش
همهی دلخوشیاش بود، ولی ریخت بهم
گذر نحس سهشُعبه که به دریا افتاد
ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم
نیزه ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم
وسط جلوهی "خیر العملی" ریخت بهم
زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است
طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم
حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت"
بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم
بدنی ریخت بهم، پیروهنی ریخت بهم
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم...
#حسین_جانم🍃
#تاخدا
- ۵.۴k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط