پارت2
پارت2
#زندگی_باتو
که سرشو آورد تو گردنم و گردنمو بوسید
که دیدم نگاهش به سینه هامه
سریع سرفه ای کردم و دستمو گذاشتم رو یغم
خدایا چراااااا لباس باز پوشییییییبدم
چه گوهی بود خوردم
از عصبانیت
مست کردم و دیگه نمیدونم چی شد
ویو جیمین:
به دختری وارد بار شد
خیلی جذاب بود
بدن خوبیم داشت
خوشگلم بود
وقتی رفتم تو دستشویی از ترس قایم شد
پس رفتم به دوستاش گفتم من دوس پسرشم
خیلی بدن جذابی داره گردنشو بوسیدم
و نگاهم به سینه هاش افتاد
خیلی دلم میخواست این دختر ماله من بود
من از هیچ دختری خوشم نمیاد ولی این فرق داره
که دیدم تو بغلم خوابیده
مست کرده بود
برآید استایل بغلش کردم
گذاشتمش تو ماشین
وقتی رسیدیم امارت
گفتم اجوما لباسشو عوص کنه
آرایششم پاک کنه
رفتم کنارش خوابیدم
ویو صبح ا. ت:
بیدار شدم دیدم تو بغل جیمین خوابم
پشمام ریخته بود همون جوری بهش زل زده بودم
محو زیبایبش شده بودم(تو باید الان از اون همه زیبایی بمیری🔪) به حدی زیبا بود که دلم میخواست بوسش کنم.. موهاشو زدم کنار که یهو بیدار شد منم از بغلش پریدم بیرون
ا. ت: من ابنجاااا چبکار میکنم
جیمین:خب من دوس پسرتم
الانم خونه منی
ینی خونه ی جدیدت
ا. ت:اول اینکه کی گفته تو دوس پسر منی(گوه نخور عن) بعدم من میخوام برم خونم
جیمبن:تو چه بخوابی چه نخوایی من دوس پسرتم
بعدم تو که تنها زندگی میکنی.
پس همین جا باش
ا. ت:به راحتی نمیتونم با یه پسر کنار بیام
جیمین:من یه پسر نیستم
دوس پسرتم
بعدم اصلا حق نداری بری
میتونم به راحتی اینجا زندانیت کنم
ا. ت:یاااااا اگه این کارو کنی
ازت متنفر میشم
شایدم خودمو کشتم
جیمین:چرت پرت بسه
بیا بریم صبحونه
ا. ت:باشه بزا برم دستشویی
بعد رفتیم پایین که در حین صبحونه جیمین بهم خیره شده بود
ا. ت:بخور دیگه
جیمین:.....
ا. ت:هوووی(هویییی به خودت) نگا چی میکنی
جیمین:ه... ها.. چ... چی
ا. ت:خوشگل ندیدی
جیمین:نه فقط تو واسم خوشگلی
ا. ت:عررررررر
بعد صبحونه گفت باید بره بیرون کار داره
بعد میاد دنبالم تا بربم بیرون
لایک و فالو یادتون نره دوستون دارم
#زندگی_باتو
که سرشو آورد تو گردنم و گردنمو بوسید
که دیدم نگاهش به سینه هامه
سریع سرفه ای کردم و دستمو گذاشتم رو یغم
خدایا چراااااا لباس باز پوشییییییبدم
چه گوهی بود خوردم
از عصبانیت
مست کردم و دیگه نمیدونم چی شد
ویو جیمین:
به دختری وارد بار شد
خیلی جذاب بود
بدن خوبیم داشت
خوشگلم بود
وقتی رفتم تو دستشویی از ترس قایم شد
پس رفتم به دوستاش گفتم من دوس پسرشم
خیلی بدن جذابی داره گردنشو بوسیدم
و نگاهم به سینه هاش افتاد
خیلی دلم میخواست این دختر ماله من بود
من از هیچ دختری خوشم نمیاد ولی این فرق داره
که دیدم تو بغلم خوابیده
مست کرده بود
برآید استایل بغلش کردم
گذاشتمش تو ماشین
وقتی رسیدیم امارت
گفتم اجوما لباسشو عوص کنه
آرایششم پاک کنه
رفتم کنارش خوابیدم
ویو صبح ا. ت:
بیدار شدم دیدم تو بغل جیمین خوابم
پشمام ریخته بود همون جوری بهش زل زده بودم
محو زیبایبش شده بودم(تو باید الان از اون همه زیبایی بمیری🔪) به حدی زیبا بود که دلم میخواست بوسش کنم.. موهاشو زدم کنار که یهو بیدار شد منم از بغلش پریدم بیرون
ا. ت: من ابنجاااا چبکار میکنم
جیمین:خب من دوس پسرتم
الانم خونه منی
ینی خونه ی جدیدت
ا. ت:اول اینکه کی گفته تو دوس پسر منی(گوه نخور عن) بعدم من میخوام برم خونم
جیمبن:تو چه بخوابی چه نخوایی من دوس پسرتم
بعدم تو که تنها زندگی میکنی.
پس همین جا باش
ا. ت:به راحتی نمیتونم با یه پسر کنار بیام
جیمین:من یه پسر نیستم
دوس پسرتم
بعدم اصلا حق نداری بری
میتونم به راحتی اینجا زندانیت کنم
ا. ت:یاااااا اگه این کارو کنی
ازت متنفر میشم
شایدم خودمو کشتم
جیمین:چرت پرت بسه
بیا بریم صبحونه
ا. ت:باشه بزا برم دستشویی
بعد رفتیم پایین که در حین صبحونه جیمین بهم خیره شده بود
ا. ت:بخور دیگه
جیمین:.....
ا. ت:هوووی(هویییی به خودت) نگا چی میکنی
جیمین:ه... ها.. چ... چی
ا. ت:خوشگل ندیدی
جیمین:نه فقط تو واسم خوشگلی
ا. ت:عررررررر
بعد صبحونه گفت باید بره بیرون کار داره
بعد میاد دنبالم تا بربم بیرون
لایک و فالو یادتون نره دوستون دارم
۴.۲k
۲۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.