جفیک ته

جفیک ته
ویوات
ای خدا این دختررو نگاه بزار وایسا...
ات:اا سانا میگم اگه نوشیدنی هارو گزاشتی بیا کمکم
سانا:باشه الان میام( با بغض)
(وقتی رفتن تو اشپز خونه )
سانا:ات هق هق من دوست هق ارباب دوس..ت دارم هق (با گره)
ات :خو خره فک کردی نمی دونم از رفتارات معلومه که دوسش داری
سانا:هق ات هق چی کار کنم
ات :با هاش سرد شو فقط تو یه ندیمه ای فهمیدی بعدم دیگه نبینم گریه کنی باشه
سانا :باشه
خب بریم که باید به کارامون برسیم
ات:ای وای از دست تو سانا یادم رفت اصن که اینهمه کار داری عن تو اون سرت (تیکه کلام بنده😐)
ویو ته
دیدم یونا می خواد بره دست شویی برا اینکه باهاش کاری نکنن چون اینجا خیلی مردای هولی هستن رفتم یونا هم رفت دیدم داره با یکی حرف میزنه فال گوش وایسادم

یونا:الو ددی
ناشناس:سالام بیبی چطوری اون اسکل چیزی نفهمید؟
یونا : نه بابا انقد اسکله نمیفمه
ناشناس: خوبه بیبی پس خدافظ
یونا:باشه
تماسش تموم شد رفتم تو جشن من واقعا دوسش داشتم ولی نمی خواستم الان برم بکشمش یا بلایی سرش چون مهمونی بهم میریخت


ویو ادمینتون:
مهمونی تموم میشه انقد که بزرگ بوده که ات و کل خدمت کارا برا تمیز کاری دو روز وقت گزاشتن و ته انقد یونا رو زد که یونا رفت بیمارستان و ته دیگه دوسش نداشت



خب تا پارت بعدی بای بای😇😘