من می میرم و جهان
من می میرم و جهان
دلش خیلی برایِ لبخند هایِ ساده ام تنگ خواهد شد...
خیلی ها دلشان برای نبودنم میگیـرد
و دشمنانم حسرتِ ثانیه ای دوستی ام را خواهند خورد...
من می میرم
و دنیا جای ترسناکی می شود برایِ آدمی که دوستش داشتم
جایِ ترسناکی ست دنیا بدونِ کسی که بی توقع عشق بورزد و خیلی زیاد برای آدم منتظر بماند...
من می میرم و نبودنم با هیچ بودنی
و جایِ خالیِ بزرگم با هیـچ حضورِ کوچکی پُر نخواهد شد...
می میرم
و هیچکس نخواهدفهمید پشتِ همه یِ خشم هایم، یک خروار مهربانی بود
پشت اخم ها یک عالمه لبخند
و پشت تمامِ لبخند ها هزارها غصه...
میمیرم و آدم هایِ زیادی
خانه یِ امن و کوچکِ قلبم را برای همیشه از دست می دهند...
من می میرم
خاک تنم را بغل می گیرد
اعضا و جوارحم می پوسند
اما
صدایِ بلند خنده هایم هر روز صبح تویِ گوشِ کسانی که دوستم داشتند نواخته می شود...
دلش خیلی برایِ لبخند هایِ ساده ام تنگ خواهد شد...
خیلی ها دلشان برای نبودنم میگیـرد
و دشمنانم حسرتِ ثانیه ای دوستی ام را خواهند خورد...
من می میرم
و دنیا جای ترسناکی می شود برایِ آدمی که دوستش داشتم
جایِ ترسناکی ست دنیا بدونِ کسی که بی توقع عشق بورزد و خیلی زیاد برای آدم منتظر بماند...
من می میرم و نبودنم با هیچ بودنی
و جایِ خالیِ بزرگم با هیـچ حضورِ کوچکی پُر نخواهد شد...
می میرم
و هیچکس نخواهدفهمید پشتِ همه یِ خشم هایم، یک خروار مهربانی بود
پشت اخم ها یک عالمه لبخند
و پشت تمامِ لبخند ها هزارها غصه...
میمیرم و آدم هایِ زیادی
خانه یِ امن و کوچکِ قلبم را برای همیشه از دست می دهند...
من می میرم
خاک تنم را بغل می گیرد
اعضا و جوارحم می پوسند
اما
صدایِ بلند خنده هایم هر روز صبح تویِ گوشِ کسانی که دوستم داشتند نواخته می شود...
- ۱.۵k
- ۰۹ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط