پارت چهارم

رفتم بیرون و مویچیرو رو دیدم
مویچیرو: سلام خواستم خودم بیام پیشت ولی خودت اومدی
تامارا : سلام خب باید دیگه بریم ( با بی حوصلگی)
مویچیرو: باش
( راه افتادیم و می‌خواستیم بریم که یه نفر اومد گفت
یه نفر : باید چشماتو ببندی
تامارا: تو ی احمق میدونی من هاشیرای جدیدم
یه نفر : چی ؟
تامارا: کسی جرعت نداره که به من دستور بده فهمیدی حالا از جلوی چشمم برو کنار وگرنه کاری میکنم غروب خورشید فردا رو نبینی
یه نفر: منو ببخشین نشناختم
( که با ترس رفت )
مویچیرو: خب توی یکمی تند رفتار کردی
تامارا: خب حالا هرچی میای بریم یا میخوای مثل مترسک اونجا وایستی
مویچیرو: یاید رفتارتون درست کنی خودت میدونی که من قبل از تو هاشیرام
تامارا:باشه حتما تو خواب ببینی
مویچیرو: بسه وقتمون تلف شد بیا بریم
تامارا :(چطوری آنقدر آرامش داره )
[ راه افتادیم و رفتیم و رسیدیم ]
شمشیر ساز : خوش آمدید
مویچیرو: ممنون خب اقامتگاه ما کجاس ؟
تامارا: چه جالب راستی مویچیرو من شب ها نمیخوابم
مویچیرو: مگه جغدی
تامارا : منظورم اینه که شیطان ها شب ها قتل انجام میدند
مویچیرو:درسته
تامارا : خب من شب باید برم به جنگل
مویچیرو:باهم دیگه
تامارا : نه غیر ممکنه
مویچیرو:حرف ارباب رو فراموش کردی ؟
تامارا : نه نکردم
مویچیرو: پس حرفمو گوش کن
تامارا : یه جوری میگی از من بزرگ تری
مویچیرو: مگه چند سالته
تامارا : ۱۷
مویچیرو: من ۱۹
( کاملا جدا از انیمه هست 💥)
تامارا: خب فقط دو ساله زیاد نیست
مویچیرو : حالا هرچی
دیدگاه ها (۲)

معرفی ات در پارت جدید از گوجو

گربه ی کوچولو من

پارت سوم

پارت دوم

بابا مردم چشونههههههههههه چه مرگتونهههههههههههههههمیشه میگفت...

وقتی باهات قهرن و بهشون میگی آشتی کنیم هرچی تو بگی .نامجون :...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط