به دور از چشم نگران آبان پاییز و زمستان باهم یک قرار عاشق

به دور از چشم نگران آبان پاییز و زمستان باهم یک قرار عاشقانه می‌گذارند
در شب میعادگاه در آخرین شماره آذر...
پاییز در شب یلدابند عاشقانه‌ها، برگ‌نویس و خاطرات عشق‌بازی درختان با باران را به سینه زمستان می‌سپرد،
و چمدان خیس را بدست گرفته و عزم رفتن می‌کند مهر بغض کرده با نگاهی غمگین آبان را در آغوش می‌کشد
آذر با نیم نگاهی به زمستان دست تکان می‌دهد و با چشمان بارانی با وقار در مسیر سال قدم برمی‌دارد
مادربزرگ کاسه‌ آب پشت پایش می‌ریزد و می‌گوید:
ای فصل عشق‌بازی‌های نهان،
ای فصل برگ‌نویسی‌های عاشقانه،
ای فصل دلبرانه سال، سفر بخیر
#شب_یلدابند_عاشقانه‌ها

ارس آرامی
دیدگاه ها (۰)

به دور از چشم نگران آبان پاییز و زمستان باهم یک قرار عاشقانه...

باران هم با باریدن بر این نیمکت خالی،نبودنت را فریاد می‌زندو...

دل اگر عاشق نباشد ساز می‌خواهد چه کار؟بی‌تو این اشعار من آغا...

از دلم دل برده‌ای و از دلت دل می‌برمتو شدی عاشق ولی من باز ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط